عشق رویایی من
عشق رویایی من
پارت 2
برم یکم بیرون پیاده روی کنم شاید حالم بهتر شد.
(در حال پیاده روی بود)
ویو یونگی:
رو به بادیگاردش
~ببینم این منشی من نیست.
@ بله خودشونن ارباب
~پس کارش پیاده روی بود که نتونست بیاد سرکار.
(زنگ به جیمین زد)
(گوشی جیمین زنگ خورد)
ویو جیمین:
چی آقای مین داره زنگ میزنه
(با ترس و استرس جواب داد)
ب..له.
~اقای پارک میتونم دلیل نیومدنتون به سرکار رو بپرسم برای چی نیومدید؟
عامم...خب راستش آقای مین من یکم ناخوش احوالم برای...همین نتونستم بیام سرکار.
~الان کجا تشریف دارید؟
عاممم....خون...نه.
~ولی انگار پیاده روی میکنید.
(چی این از کجا فهمیده)
~فردا وقتی اومدید سر کار به دفتر بیایید آقای پارک(با لحن تند).
:گوشی رو قطع کرد؛
ویو جیمین:
وایی بدبخت شدم،هوف
....
امیدوارم خوب شده باشه💔✨
پارت 2
برم یکم بیرون پیاده روی کنم شاید حالم بهتر شد.
(در حال پیاده روی بود)
ویو یونگی:
رو به بادیگاردش
~ببینم این منشی من نیست.
@ بله خودشونن ارباب
~پس کارش پیاده روی بود که نتونست بیاد سرکار.
(زنگ به جیمین زد)
(گوشی جیمین زنگ خورد)
ویو جیمین:
چی آقای مین داره زنگ میزنه
(با ترس و استرس جواب داد)
ب..له.
~اقای پارک میتونم دلیل نیومدنتون به سرکار رو بپرسم برای چی نیومدید؟
عامم...خب راستش آقای مین من یکم ناخوش احوالم برای...همین نتونستم بیام سرکار.
~الان کجا تشریف دارید؟
عاممم....خون...نه.
~ولی انگار پیاده روی میکنید.
(چی این از کجا فهمیده)
~فردا وقتی اومدید سر کار به دفتر بیایید آقای پارک(با لحن تند).
:گوشی رو قطع کرد؛
ویو جیمین:
وایی بدبخت شدم،هوف
....
امیدوارم خوب شده باشه💔✨
۱.۹k
۱۱ دی ۱۴۰۳