سناریو ۲ پارتی از گوجو پارت ۲
از زبان هارونا
گوجو ساما زخمی شده بود و صورتش خونریزی کرده بود ! خب من شاگردشم چطوری میتونم درحال جنگیدن با یه تبهکار دیگه برم کمک گوجو ساما ؟! از ایتادوری هم کمک خواستم ولی اون هم درحال جنگیدن با یه تبهکار بود پس فکر کردم بیخیال اون تبهکار بشم پس رفتم کمک گوجو ساما ( راستی هارونا رو گوجو کراشه 😎 ) دیدم گوجو ساما با اینکه زخمی شده ولی هنوز داره به جنگ ادامه میده ، زور اون تبهکار انقدر زیاد بود که با یه شتاب زیاد گوجو ساما رو پرت کرد یک متر اونور تر اول رفتم گوجو ساما رو بلند کردم و بردم خونم و با کمک جوجوتسوم که تلپورت بود برگشتم به مبارزه و اون تبهکار رو از پا در آوردم . وقتی جنگ تموم شد رفتم خونم و دیدم گوجو ساما بیهوشه ! رفتم یکم بانداژ آوردم و زخم هاش رو پانسمان کردم ( چرا یاد دازای افتادم ؟ 😂 ) و یکم که گذشت به هوش اومد و فقط با تعجب به اطراف نگاه میکرد . گوجو : اینجا کجاست من کجام و بعد با یه حالت عجیبی به دستا و بدنش که باند پیچی شد بود نگاه کرد و گفت : کی منو بانداژی کرده ؟ 🤯😖🥴 با ذوق از جام بلند شدم و گفتم : گوجو ساما 🤩 حالت خوبه ؟ 😢 گوجو از رو مبل پاشد و گفت : هارونا ؟ 🤨 لپام گل انداخت و سرم رو انداختم پایین و گفتم : گو گوجو ساما ، شما حسابی زخمی شده بودین و منم زخم هاتون رو پانسمان کردم و بعد از شکست دادن اون تبهکار آوردمتون خونم که ازتون مواظبت کنم تا حالتون بهتر بشه 😖 گوجو : هونتنی ؟ آریگاتو 😊😅
از زبان راوی
گوجو به هارونا نزدیک تر شد و چونش رو گرفت بالا . هارونا : چیزی شده گوجو ساما ؟ 😰 و گوجو صورتش رو آورد نزدیک تر و هارونا رو بوسید و هارونا هم سرخ شد و وقتی گوجو ازش جدا شد با سرخی گفت : هاااا ؟ نانیییییی ؟ 😱🤯😳😨😶🫨 گوجو : دوستت دارم اینو میدونستی ؟ 😁 هارونا : هاااا ؟ 🤯😳😱 گوجو : عروس ننم میشی ؟ 😊 وقتی گوجو فهمید خیلی تند رفته و کم مونده هارونا از سرخی غش کنه سعی کرد با تعریف کردن و لاس زدن خجالت اون بنده خدا رو کم کنه . گوجو : راستی میدونستی خیلی خوشگلی ؟ 😁 هارونا : ممنون 😐 گوجو : خیلی هم کیوت و مهربونی ☺️ هارونا : بازم ممنون 😅 و خلاصه وقتی یخ هارونا باز شد اومد گوجو رو بوسید و گفت : را راستش م منم دوستت دارم 😅 ولی بعد تازه فهمید چی گفته و چیکار کرده و سرخ شد و دوباره گوجو جان باید کلی زحمت میکشید که یخش باز شه 😂 و بالاخره گوجو بهش فهموند که کار بدی نکرده و اشکال نداره 😂
نظرتون چی بود ؟ خوب شد ؟ 😁
گوجو ساما زخمی شده بود و صورتش خونریزی کرده بود ! خب من شاگردشم چطوری میتونم درحال جنگیدن با یه تبهکار دیگه برم کمک گوجو ساما ؟! از ایتادوری هم کمک خواستم ولی اون هم درحال جنگیدن با یه تبهکار بود پس فکر کردم بیخیال اون تبهکار بشم پس رفتم کمک گوجو ساما ( راستی هارونا رو گوجو کراشه 😎 ) دیدم گوجو ساما با اینکه زخمی شده ولی هنوز داره به جنگ ادامه میده ، زور اون تبهکار انقدر زیاد بود که با یه شتاب زیاد گوجو ساما رو پرت کرد یک متر اونور تر اول رفتم گوجو ساما رو بلند کردم و بردم خونم و با کمک جوجوتسوم که تلپورت بود برگشتم به مبارزه و اون تبهکار رو از پا در آوردم . وقتی جنگ تموم شد رفتم خونم و دیدم گوجو ساما بیهوشه ! رفتم یکم بانداژ آوردم و زخم هاش رو پانسمان کردم ( چرا یاد دازای افتادم ؟ 😂 ) و یکم که گذشت به هوش اومد و فقط با تعجب به اطراف نگاه میکرد . گوجو : اینجا کجاست من کجام و بعد با یه حالت عجیبی به دستا و بدنش که باند پیچی شد بود نگاه کرد و گفت : کی منو بانداژی کرده ؟ 🤯😖🥴 با ذوق از جام بلند شدم و گفتم : گوجو ساما 🤩 حالت خوبه ؟ 😢 گوجو از رو مبل پاشد و گفت : هارونا ؟ 🤨 لپام گل انداخت و سرم رو انداختم پایین و گفتم : گو گوجو ساما ، شما حسابی زخمی شده بودین و منم زخم هاتون رو پانسمان کردم و بعد از شکست دادن اون تبهکار آوردمتون خونم که ازتون مواظبت کنم تا حالتون بهتر بشه 😖 گوجو : هونتنی ؟ آریگاتو 😊😅
از زبان راوی
گوجو به هارونا نزدیک تر شد و چونش رو گرفت بالا . هارونا : چیزی شده گوجو ساما ؟ 😰 و گوجو صورتش رو آورد نزدیک تر و هارونا رو بوسید و هارونا هم سرخ شد و وقتی گوجو ازش جدا شد با سرخی گفت : هاااا ؟ نانیییییی ؟ 😱🤯😳😨😶🫨 گوجو : دوستت دارم اینو میدونستی ؟ 😁 هارونا : هاااا ؟ 🤯😳😱 گوجو : عروس ننم میشی ؟ 😊 وقتی گوجو فهمید خیلی تند رفته و کم مونده هارونا از سرخی غش کنه سعی کرد با تعریف کردن و لاس زدن خجالت اون بنده خدا رو کم کنه . گوجو : راستی میدونستی خیلی خوشگلی ؟ 😁 هارونا : ممنون 😐 گوجو : خیلی هم کیوت و مهربونی ☺️ هارونا : بازم ممنون 😅 و خلاصه وقتی یخ هارونا باز شد اومد گوجو رو بوسید و گفت : را راستش م منم دوستت دارم 😅 ولی بعد تازه فهمید چی گفته و چیکار کرده و سرخ شد و دوباره گوجو جان باید کلی زحمت میکشید که یخش باز شه 😂 و بالاخره گوجو بهش فهموند که کار بدی نکرده و اشکال نداره 😂
نظرتون چی بود ؟ خوب شد ؟ 😁
۲.۵k
۱۵ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.