اشتباهی عاشق مافیا شدم p9
ویو ا.ت
صبح با دل درد شدیدی بیدار شدم که یهو با چهره کیوت تهیونگ که غرق خواب بود مواجه شدم
تهیونگ : صبح بخیر بیب ( خوابالود )
ا.ت : صبح توعم بخیر
تهیونگ : بیب درد نداری ؟
ا.ت : چرا خیلی درد دارم به خاطر همینم از خواب پاشدم
تهیونگ ا.تو براید استایل بغل کرد بردش حموم وان و پر اب کرد رفت تو وان ا.ت گذاشت رو پاشو شروع کرد به ماساژ دادن دل ا.ت چند مین بعد از حموم اومدن بیرونو لباساشونو پوشیدن
ا.ت : تهیونگ بیا بریم صبحونه بخریم
تهیونگ : ( عصبانی و جدی)
ا.ت : ببخشید یادم رفت ددی
تهیونگ : حالا شد بیا بریم صبحونه بخوریم
رفتن پایین ا.ت پنکیک درست کرد تهیونگ هم میزو چید
ا.ت : اماده شد بیا بخوریم
ا.ت تا خواست رو صندلی بشینه تهیونگ دستشو کشید گذاشتش رو پاش
تهیونگ : همینجا بشین
تهیونگ و ا.ت داشتن صبحونه میخوردن که گوشی تهیونگ زنگ خورد
(مکالمه جیمین ٭ تهیونگ - )
٭درود بر رئیس و رفیق عزیزم
-چی شده زنگ زدی ؟(خنده )
٭قربونت منم خوبم ممنون پرسیدی
- خب خودت گفتی دیگه خوبی چی شده چیکار داشتی زنگ زدی ؟( خنده)
٭ نمیخوای بیای به ما سر بزنی ؟؟
-میام باشه
٭ الان بیا
-خبببب اومدم به خدا دوست دخترم اینقدر گیر نمیده که تو میدی
٭ خب ما اینی....وایسا چی دوست دخترت دوست دختر دیگه چیه
-نمیتونم عاشق شم ؟
٭اووو پس مافیای سنگدل ما هم عاشق شده (خنده )
-بسه الان میام (خنده)
پایان مکالمه
ا.ت : کی بود ؟
تهیونگ : یکی از رفیقام اومده کره باید برم دیدنش
ا.ت : منم بیام؟(کیوت )
تهیونگ : یااا بیب اینجوری نکن میدونی که وقتی کیوت بازی درمیاری نمیتونم بهت نه بگم ولی نمیشه بیای
ا.ت : باشه (ناراحت)
تهیونگ : ولی بعدش که اومدم میایم بریم شهر بازی
ویو تهیونگ
وقتی گفتم شهر بازی چشاش برق زد
ا.ت : باشه باشه
تهیونگ : خب بزار به مامان اینا زنگ بزنم از دیشب خبری نداریم از هم دیگه
تهیونگ به مامانش زنگ زد بعد از چند تا بوق جواب داد
تهیونگ : الو
مامان ته : اره خوبم (بغض)
تهیونگ : مامان چرا بغض کردی چیشده ؟(نگران )
مامان ته :.........
..........
صبح با دل درد شدیدی بیدار شدم که یهو با چهره کیوت تهیونگ که غرق خواب بود مواجه شدم
تهیونگ : صبح بخیر بیب ( خوابالود )
ا.ت : صبح توعم بخیر
تهیونگ : بیب درد نداری ؟
ا.ت : چرا خیلی درد دارم به خاطر همینم از خواب پاشدم
تهیونگ ا.تو براید استایل بغل کرد بردش حموم وان و پر اب کرد رفت تو وان ا.ت گذاشت رو پاشو شروع کرد به ماساژ دادن دل ا.ت چند مین بعد از حموم اومدن بیرونو لباساشونو پوشیدن
ا.ت : تهیونگ بیا بریم صبحونه بخریم
تهیونگ : ( عصبانی و جدی)
ا.ت : ببخشید یادم رفت ددی
تهیونگ : حالا شد بیا بریم صبحونه بخوریم
رفتن پایین ا.ت پنکیک درست کرد تهیونگ هم میزو چید
ا.ت : اماده شد بیا بخوریم
ا.ت تا خواست رو صندلی بشینه تهیونگ دستشو کشید گذاشتش رو پاش
تهیونگ : همینجا بشین
تهیونگ و ا.ت داشتن صبحونه میخوردن که گوشی تهیونگ زنگ خورد
(مکالمه جیمین ٭ تهیونگ - )
٭درود بر رئیس و رفیق عزیزم
-چی شده زنگ زدی ؟(خنده )
٭قربونت منم خوبم ممنون پرسیدی
- خب خودت گفتی دیگه خوبی چی شده چیکار داشتی زنگ زدی ؟( خنده)
٭ نمیخوای بیای به ما سر بزنی ؟؟
-میام باشه
٭ الان بیا
-خبببب اومدم به خدا دوست دخترم اینقدر گیر نمیده که تو میدی
٭ خب ما اینی....وایسا چی دوست دخترت دوست دختر دیگه چیه
-نمیتونم عاشق شم ؟
٭اووو پس مافیای سنگدل ما هم عاشق شده (خنده )
-بسه الان میام (خنده)
پایان مکالمه
ا.ت : کی بود ؟
تهیونگ : یکی از رفیقام اومده کره باید برم دیدنش
ا.ت : منم بیام؟(کیوت )
تهیونگ : یااا بیب اینجوری نکن میدونی که وقتی کیوت بازی درمیاری نمیتونم بهت نه بگم ولی نمیشه بیای
ا.ت : باشه (ناراحت)
تهیونگ : ولی بعدش که اومدم میایم بریم شهر بازی
ویو تهیونگ
وقتی گفتم شهر بازی چشاش برق زد
ا.ت : باشه باشه
تهیونگ : خب بزار به مامان اینا زنگ بزنم از دیشب خبری نداریم از هم دیگه
تهیونگ به مامانش زنگ زد بعد از چند تا بوق جواب داد
تهیونگ : الو
مامان ته : اره خوبم (بغض)
تهیونگ : مامان چرا بغض کردی چیشده ؟(نگران )
مامان ته :.........
..........
۵.۴k
۰۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.