فیک جین🌾🌹
فیک جین🌾🌹
وقتی بهش میگی اوپا🍃🙆♀️
پارت¹
■■■■■
"جین"
امروز قرار بود ات رو از بیمارستان مرخص کنن و میخواستم خوشحالش کنم. پس لباسی که ات خیلی دوسش داشتو پوشیدم، این لباسو ات برام گرفته بود.
عطرمو زدمو...یه شونه به موهام کشیدم . رفتم از خونه بیرون و سوار ماشین شدم و حرکت کردم سمت بیمارستان.
"⁴⁵دیقه بعد"
رسیدم. از ماشین پیاده شدم و رفتم داخل بیمارستان....رفتم سمت پذیرش:
(علامت جین+ علامت پرستار *)
+سلام خانم قرار بود امروز کیم ات مرخص بشه.
* بلع...شما چه نسبتی باهاش دارین .
بزنم نصفش کنم ده بار تا حالا منو دیده بعد میگه شما چه نسبتی باهاش دارین
+ دوس پسرشم
* اها بلع اینجا رو امضا کنین
جایی که میگفت و امضا کردم. با لبخند رفتم سمت اتاق ات درو که باز کردم لبخندم ماسید . یه پسر ات رو بغل کرده بود ات هم داشت میخندید. داد زدم :
+اینجا چخبره
(علامت ات_)
_ سلام اوپا
اوپا!!!! الان به من گفت اوپا ات تا حالا به من نگفته بود اوپا برای همین تعجب کردم
+ات خوبی اوپا کیه؟
_ تو دیگه اوپا
ای اوپا او مرض ...هوف کلافه ایی کشیدم رفتم سمت پسره دستاشو از بدن ات جدا کردم .
+ ایشون کی باشن ات خانم؟
_ عه ببخشید یادم رفت معرفی کنم دنیل دوس پسرم
هان الان چی گفت چی پسرم.
+یعنی چی ات خوبی من دوس پسرتم😑
_نه تو دوس پسرم نیستی اوپامی
□ امم ببخشید میپرم وسط بحثتون اما منو ات باید بریم
_ارع ارع پاک یادم رفته بود ببخشید عشقم😊
مطمئن بودم اگه یه کلمه دیگه حرف میزدن جفتشونو میکشتم ...یه نفس عمیق کشیدم ات و دنیل داشتن میرفتن که لباس ات رو از پشت کشیدم و گفتم:
+شما هیجا نمیری ات خانم فهمیدی هیجا.
برگشتم سمت پسره و گفتم:
+توهم زود برو از جلو شمام گمشو که به زور خودمو کنترل کردم تا نزنمت. پسره تند رفت. دست ات رو گرفتم و رفتیم بیرون تو حیاط سوار ماشین شدیم. حرکت کردم ۱۰ دیقه که گذشت برگشتم سمت ات و گفتم:
+ دارم برات ات بزار برسیم خونه دارم برات.
رسیدیم خونه.
□■□■□■□■□■□■□■
این اولین پارت از فیک جینه🌾🙂
امیدوارم خوشتون بیاد🤗💜
وقتی بهش میگی اوپا🍃🙆♀️
پارت¹
■■■■■
"جین"
امروز قرار بود ات رو از بیمارستان مرخص کنن و میخواستم خوشحالش کنم. پس لباسی که ات خیلی دوسش داشتو پوشیدم، این لباسو ات برام گرفته بود.
عطرمو زدمو...یه شونه به موهام کشیدم . رفتم از خونه بیرون و سوار ماشین شدم و حرکت کردم سمت بیمارستان.
"⁴⁵دیقه بعد"
رسیدم. از ماشین پیاده شدم و رفتم داخل بیمارستان....رفتم سمت پذیرش:
(علامت جین+ علامت پرستار *)
+سلام خانم قرار بود امروز کیم ات مرخص بشه.
* بلع...شما چه نسبتی باهاش دارین .
بزنم نصفش کنم ده بار تا حالا منو دیده بعد میگه شما چه نسبتی باهاش دارین
+ دوس پسرشم
* اها بلع اینجا رو امضا کنین
جایی که میگفت و امضا کردم. با لبخند رفتم سمت اتاق ات درو که باز کردم لبخندم ماسید . یه پسر ات رو بغل کرده بود ات هم داشت میخندید. داد زدم :
+اینجا چخبره
(علامت ات_)
_ سلام اوپا
اوپا!!!! الان به من گفت اوپا ات تا حالا به من نگفته بود اوپا برای همین تعجب کردم
+ات خوبی اوپا کیه؟
_ تو دیگه اوپا
ای اوپا او مرض ...هوف کلافه ایی کشیدم رفتم سمت پسره دستاشو از بدن ات جدا کردم .
+ ایشون کی باشن ات خانم؟
_ عه ببخشید یادم رفت معرفی کنم دنیل دوس پسرم
هان الان چی گفت چی پسرم.
+یعنی چی ات خوبی من دوس پسرتم😑
_نه تو دوس پسرم نیستی اوپامی
□ امم ببخشید میپرم وسط بحثتون اما منو ات باید بریم
_ارع ارع پاک یادم رفته بود ببخشید عشقم😊
مطمئن بودم اگه یه کلمه دیگه حرف میزدن جفتشونو میکشتم ...یه نفس عمیق کشیدم ات و دنیل داشتن میرفتن که لباس ات رو از پشت کشیدم و گفتم:
+شما هیجا نمیری ات خانم فهمیدی هیجا.
برگشتم سمت پسره و گفتم:
+توهم زود برو از جلو شمام گمشو که به زور خودمو کنترل کردم تا نزنمت. پسره تند رفت. دست ات رو گرفتم و رفتیم بیرون تو حیاط سوار ماشین شدیم. حرکت کردم ۱۰ دیقه که گذشت برگشتم سمت ات و گفتم:
+ دارم برات ات بزار برسیم خونه دارم برات.
رسیدیم خونه.
□■□■□■□■□■□■□■
این اولین پارت از فیک جینه🌾🙂
امیدوارم خوشتون بیاد🤗💜
۸.۶k
۳۰ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.