رمان مافیایی من فصل ۲ عشق پایدار یا ناپایدار پارت ۱۶
_______________
ا/ت و کوک: بچه هاااااا من گشنمهههههه(داد)
لیسا: منم همین طور
جیمین: منم
وهمینطور بقیه اینو گفتن
کوک: زودباش جین دست به کار شو اجوما امروز مرخصیه
ا/ت: نوچ یونا درست میکنه
کوک: جین
ا/ت: یونا
کوک: جیننننن
ا/ت:یونااااااا
جیسو : عههه بسه دیگه اصلا هردوشون درست میکنن جین یونا بدویید یه چی درست کنید تا شما رو نخوردیم
لیسا: میگم مسابقه ای باشه ببینیم دست پخت کی بهتره؟
همه بجز جین و یونا: ارهههه
رزی: خوب زودباشید دستبکار بشید
یونا و جین: ب....باشه
دیگه این دوتا رفتن آشپز خونه
جین/سیمثچسج با یونا میخوام آشپزی کنم یه جوریه چرا میبینمش قلبم تند میزنه انگار میخوادم از سینم بزنه بیرون/
یونا/واییییییییییی با جین میخوام آشپزی کنم عررر/
جین: خوب بیا هرکی کار خودش رو بکنه
یونا: موافقم
دیگه شروع به آشپزی کردن که بعد چندمین غذاهای هردوشون آماده شد و میز رو چیدن و اعضا غذا رو خوردن
جیمین: فکر نمیکردم کسی پیدا شه مثل جین هیونگ اینقدر خوشمزه غذا درست کنه
لیسا: موافقم اینا هردوشون آشپز های خوبینن
رزی: خوب به کی رای میدید؟
جیهوپ: به اینا نمیشه رای داد هردوشون عالی بودن
جین: هوش من غذام بهتره ها
یونا: غذاهای من بهتره الکی نگو
جین: حرف نزن ببینم
یونا:...
جیسو: عه بسه سرم رفت غذاهای همدیگه رو امتحان کنید بعد بگید
دیگه اینا غذاهای هم رو امتحان کردن
جین: فکر نمیکردم اینو بگم واقعا خیلی خوبه دست پختت
یونا: منم واقعا خوبه
ا/ت و کوک: دوتا آشپز پیدا شد هورااااا
جیمین: هیونگ واست رغیب پیدا شد
جین: آره ولی من بهترم
یونا: نوچ من
رزی : بخدا من حوصله ی صبر ندارم جز نقشه نیست ولی دست یونا و جین رو میگیره و با خودش میبرش
یونا: چیکار میکنی ولم کن
جین: یاععع ولم میکنی یا بزنم بشه خاک بره چشتتت
رزی اون ها رو برد تو یه اتاق و گفت: تا شما دوتا حرف هاتون رو نزنید نمیتونید بیاید بیرون در و بست و قفل کرد
یونا: هی درو باز کن رزیییی
جین: منظورت چیه ها رزی رزی بزار بیام بیرونننن
ا/ت: هی چیکار کردی
رزی : با نقشه ی تو میخواستیم پیش بریم معلوم نبود میگن یا نه راحت ترین کار این بود چند دقیقه ی دیگه میرم دنبالشون
یونا: وایی منظورش رو فهمیدم
جین: چی میگه این؟
یونا: خوب آخرسر باید بگم خ.....خوب من از اولین باری که دیدمت ازت خوشم اومد و من دوست دارم
جین:.........
ا/ت و کوک: بچه هاااااا من گشنمهههههه(داد)
لیسا: منم همین طور
جیمین: منم
وهمینطور بقیه اینو گفتن
کوک: زودباش جین دست به کار شو اجوما امروز مرخصیه
ا/ت: نوچ یونا درست میکنه
کوک: جین
ا/ت: یونا
کوک: جیننننن
ا/ت:یونااااااا
جیسو : عههه بسه دیگه اصلا هردوشون درست میکنن جین یونا بدویید یه چی درست کنید تا شما رو نخوردیم
لیسا: میگم مسابقه ای باشه ببینیم دست پخت کی بهتره؟
همه بجز جین و یونا: ارهههه
رزی: خوب زودباشید دستبکار بشید
یونا و جین: ب....باشه
دیگه این دوتا رفتن آشپز خونه
جین/سیمثچسج با یونا میخوام آشپزی کنم یه جوریه چرا میبینمش قلبم تند میزنه انگار میخوادم از سینم بزنه بیرون/
یونا/واییییییییییی با جین میخوام آشپزی کنم عررر/
جین: خوب بیا هرکی کار خودش رو بکنه
یونا: موافقم
دیگه شروع به آشپزی کردن که بعد چندمین غذاهای هردوشون آماده شد و میز رو چیدن و اعضا غذا رو خوردن
جیمین: فکر نمیکردم کسی پیدا شه مثل جین هیونگ اینقدر خوشمزه غذا درست کنه
لیسا: موافقم اینا هردوشون آشپز های خوبینن
رزی: خوب به کی رای میدید؟
جیهوپ: به اینا نمیشه رای داد هردوشون عالی بودن
جین: هوش من غذام بهتره ها
یونا: غذاهای من بهتره الکی نگو
جین: حرف نزن ببینم
یونا:...
جیسو: عه بسه سرم رفت غذاهای همدیگه رو امتحان کنید بعد بگید
دیگه اینا غذاهای هم رو امتحان کردن
جین: فکر نمیکردم اینو بگم واقعا خیلی خوبه دست پختت
یونا: منم واقعا خوبه
ا/ت و کوک: دوتا آشپز پیدا شد هورااااا
جیمین: هیونگ واست رغیب پیدا شد
جین: آره ولی من بهترم
یونا: نوچ من
رزی : بخدا من حوصله ی صبر ندارم جز نقشه نیست ولی دست یونا و جین رو میگیره و با خودش میبرش
یونا: چیکار میکنی ولم کن
جین: یاععع ولم میکنی یا بزنم بشه خاک بره چشتتت
رزی اون ها رو برد تو یه اتاق و گفت: تا شما دوتا حرف هاتون رو نزنید نمیتونید بیاید بیرون در و بست و قفل کرد
یونا: هی درو باز کن رزیییی
جین: منظورت چیه ها رزی رزی بزار بیام بیرونننن
ا/ت: هی چیکار کردی
رزی : با نقشه ی تو میخواستیم پیش بریم معلوم نبود میگن یا نه راحت ترین کار این بود چند دقیقه ی دیگه میرم دنبالشون
یونا: وایی منظورش رو فهمیدم
جین: چی میگه این؟
یونا: خوب آخرسر باید بگم خ.....خوب من از اولین باری که دیدمت ازت خوشم اومد و من دوست دارم
جین:.........
۹.۴k
۱۸ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.