دوست پسر مافیای من فصل ۲ پارت ۱۳=
دوست پسر مافیای من فصل ۲ پارت ۱۳=
پرش زمانی به ۹ صبح
از زبان میسو
صبح با دل درد افتضاحی بیدار شدم خواستم تکون بخورم ک دیدم هنوز کوک تومه جیمین هم از پشت تومه بیشعورا با آه و ناله به زور در آوردم به دورو ورم نگاه کردم سه تایی روی تخت بودیم جیمین پاشو انداخته بود روم کوک هم بالا ترش انداخته بود دستاشون هم دورم بود به زور از زیر دستشون اومدم بیرون خخ نگاشون کن این یکی مثل خرگوشه اینم مثل جوجه اس بعد واسه من آدم شدن کوک و جیمین خواب جفتشون خیلی خیلی سبکه ولی به خاطر مشروب دیروز خوابیدن بهتر پامو از تخت پایین گذاشتم خواستم راه برم ک نتونستم معلومه نمیتونم ولی تموم سعیم رو کردم بالاخره بلند شدم رفتم شورتمو از بیرون آوردم پوشیدم لباسم هم ک جر داده بودن رفتم ی کمد اونجا بود بازش کردم وسایل ج.نسی دیدم واییی خوب شد اینا رو ندیدن دیروز بعدش قسمت بقلی کمد رو باز کردم یک دونه لباس زنونه هودی نیم تنه ای با شلوار بگ اونجاست خوشحال شدم سریع پوشیدمش رفتم بیرون میدونستم الان بیدار شن پارممم میکنن ولی بلند شدم به زور رفتم بیرون بادیگارد ها دم در بودن به یکیشون گفتم منو ببره عمارت کوک اولش گفتش ارباب کجاست نمیبرد بعدش با هزار بدبختی برد عمارت کوک پیاده شدم رفتم تو خدمتکار بهم تعظیم کردن رفتم اون اتاق لباسی ک کوک بهم داده بود حموم داشت رفتم حموم وانو پر کردم نشستم توش آب گرم بود دل دردم خیلی بهتر شد رفتم بیرون یک مسکن خوردم بعدش یک کیسه آب گرم گذاشتم بعدشم صبحانه مفصل خوردم گرفتم خوابیدم
از زبان کوک
با حس خفگی بلند شدم از بس خسته بودم حال نداشتم چشمامو باز کنم به جلوم دست زدم ک لبی رو حس کردم فک کردم میسو میخواستم برم ببوسمش ولی نه وایسا اینکه خیلی پفکی تره چشمامو باز کردم با جیمین مواجه شدم ک یک میلی متری من خوابیده سریع هولش دادم افتاد پایین تخت
&:آخخخخ سرم چته وحشیی؟
=:تو چته چرا اومده بودی انقد نزدیک من
&:من تورو میخوام چیکار اصلا من اینجا چیکار میکنم؟
=:من چه بدونم
یکم فک کردم تموم دیشب یادم اومد
=:پس میسو کوو؟
&:نمیدونم مگ دیروز باما نخوابیده بود؟
=:چرا بابا حتی توش بودیم معلوم نیست چجوری رفته دختره ی خیره سر
&:یعنی نیست رفته کجاا؟(عصبانیت)
=:من چه بدونم(عصبانیت)
&:بزار برم بیرون ببینم
=:منم میخوام پاشم
جفتمون پاشدیم ک دیدیم لخت لختیم
=:یاا روتو کن اونور
&:ههه من دیدمت دیگ بعدشم تو روتو کن اونور
=:اصلا برا چی ازت خجالت میکشم
&:همونو بگو
پرش زمانی به ۹ صبح
از زبان میسو
صبح با دل درد افتضاحی بیدار شدم خواستم تکون بخورم ک دیدم هنوز کوک تومه جیمین هم از پشت تومه بیشعورا با آه و ناله به زور در آوردم به دورو ورم نگاه کردم سه تایی روی تخت بودیم جیمین پاشو انداخته بود روم کوک هم بالا ترش انداخته بود دستاشون هم دورم بود به زور از زیر دستشون اومدم بیرون خخ نگاشون کن این یکی مثل خرگوشه اینم مثل جوجه اس بعد واسه من آدم شدن کوک و جیمین خواب جفتشون خیلی خیلی سبکه ولی به خاطر مشروب دیروز خوابیدن بهتر پامو از تخت پایین گذاشتم خواستم راه برم ک نتونستم معلومه نمیتونم ولی تموم سعیم رو کردم بالاخره بلند شدم رفتم شورتمو از بیرون آوردم پوشیدم لباسم هم ک جر داده بودن رفتم ی کمد اونجا بود بازش کردم وسایل ج.نسی دیدم واییی خوب شد اینا رو ندیدن دیروز بعدش قسمت بقلی کمد رو باز کردم یک دونه لباس زنونه هودی نیم تنه ای با شلوار بگ اونجاست خوشحال شدم سریع پوشیدمش رفتم بیرون میدونستم الان بیدار شن پارممم میکنن ولی بلند شدم به زور رفتم بیرون بادیگارد ها دم در بودن به یکیشون گفتم منو ببره عمارت کوک اولش گفتش ارباب کجاست نمیبرد بعدش با هزار بدبختی برد عمارت کوک پیاده شدم رفتم تو خدمتکار بهم تعظیم کردن رفتم اون اتاق لباسی ک کوک بهم داده بود حموم داشت رفتم حموم وانو پر کردم نشستم توش آب گرم بود دل دردم خیلی بهتر شد رفتم بیرون یک مسکن خوردم بعدش یک کیسه آب گرم گذاشتم بعدشم صبحانه مفصل خوردم گرفتم خوابیدم
از زبان کوک
با حس خفگی بلند شدم از بس خسته بودم حال نداشتم چشمامو باز کنم به جلوم دست زدم ک لبی رو حس کردم فک کردم میسو میخواستم برم ببوسمش ولی نه وایسا اینکه خیلی پفکی تره چشمامو باز کردم با جیمین مواجه شدم ک یک میلی متری من خوابیده سریع هولش دادم افتاد پایین تخت
&:آخخخخ سرم چته وحشیی؟
=:تو چته چرا اومده بودی انقد نزدیک من
&:من تورو میخوام چیکار اصلا من اینجا چیکار میکنم؟
=:من چه بدونم
یکم فک کردم تموم دیشب یادم اومد
=:پس میسو کوو؟
&:نمیدونم مگ دیروز باما نخوابیده بود؟
=:چرا بابا حتی توش بودیم معلوم نیست چجوری رفته دختره ی خیره سر
&:یعنی نیست رفته کجاا؟(عصبانیت)
=:من چه بدونم(عصبانیت)
&:بزار برم بیرون ببینم
=:منم میخوام پاشم
جفتمون پاشدیم ک دیدیم لخت لختیم
=:یاا روتو کن اونور
&:ههه من دیدمت دیگ بعدشم تو روتو کن اونور
=:اصلا برا چی ازت خجالت میکشم
&:همونو بگو
۱۶.۹k
۱۰ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.