پارت ۱۸
(فردا صبح):
از خواب پاشدم دنی بیدار بود با هم صبحونه خوردیم و من رفتم سره کار تایم ناهار بود میخواستم برم پایین که اعضا رو دیدم سرمو آوردم پایین و زود رد شدم ولی به یکی برخوردم و افتادم درسته بادیگارد بود همون موقع یکی از همکار ها اومد و دستمو گرفت
چانی:اهای حواست کجاست نمیبینی خانمی به این محترمی داره از اینجا رد میشه(دسته ا/ت رو میگیره)
چانی: بزار کمکتون کنم
میخواستم دستشو بگیرم که یه دفعه صدای جونگکوک اومد اون دیگه اینجا چی میگه
_:برو کنار ببینم به چه حقی به یه خانم دیگه دست می زنی شاید خوشش نیاد
چانی:شوهرش دوست پسرش کیشی تو بابا برو اونور
_:دوست دخترمه ......... حالا هم دیگه جرعت نداره نگاهش هم بکنی
چانی:واقعا ا/ت؟
_:خانم ا/ت هستن حالا هم برو
چانی:باش
(رفت)
(ا/ت ویو):
تمام این مدت داشتم با تعجب بهشون نگاه میکرد هنور رو زمین نشسته بودم آخه چرا جونگکوک اینجوری دفاع کرد اخهدمکه اصلا من دوست دخترشم؟ یه دفعه اومد سمتم
از خواب پاشدم دنی بیدار بود با هم صبحونه خوردیم و من رفتم سره کار تایم ناهار بود میخواستم برم پایین که اعضا رو دیدم سرمو آوردم پایین و زود رد شدم ولی به یکی برخوردم و افتادم درسته بادیگارد بود همون موقع یکی از همکار ها اومد و دستمو گرفت
چانی:اهای حواست کجاست نمیبینی خانمی به این محترمی داره از اینجا رد میشه(دسته ا/ت رو میگیره)
چانی: بزار کمکتون کنم
میخواستم دستشو بگیرم که یه دفعه صدای جونگکوک اومد اون دیگه اینجا چی میگه
_:برو کنار ببینم به چه حقی به یه خانم دیگه دست می زنی شاید خوشش نیاد
چانی:شوهرش دوست پسرش کیشی تو بابا برو اونور
_:دوست دخترمه ......... حالا هم دیگه جرعت نداره نگاهش هم بکنی
چانی:واقعا ا/ت؟
_:خانم ا/ت هستن حالا هم برو
چانی:باش
(رفت)
(ا/ت ویو):
تمام این مدت داشتم با تعجب بهشون نگاه میکرد هنور رو زمین نشسته بودم آخه چرا جونگکوک اینجوری دفاع کرد اخهدمکه اصلا من دوست دخترشم؟ یه دفعه اومد سمتم
۵.۱k
۰۵ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.