فیک عشق قدیمی
فیک عشق قدیمی
پارت ¹²
پرش زمانی ۲ سال بعد، سال ۲۰۲۴:
Newyork:
(نکته ات الان ۳۸ سالشه و تام ۲۰ سالشه)
ات ویو
الان ۵ سال از طلاق منو جورج میگذره دیگه سعی کردم فراموشش کنم، الان چند ماهه برای دانشگاه تام اومدیم آمریکا
تام: ماماننننننن بریمممم
ات: تخم صگ صبر کن لباس بپوشم
میخوایم با تام بریم خرید ولی مگه میزاره آماده شم، یه .. پوشیدم یه میکاپی هم کردم، کفشمو پوشیدیم و از پله ها اومدم پایین
تام: جونننننن چه ژذاب شدی
ات: تام برو تا نزدمت "خنده"
تام: "خنده"
رفتیم داشتیم بین مغازه ها میگشتیم که یه دختره اومد جلومون
دختره: واییی چه کاپل قشنگی
تام: جاننن؟؟
ات: پسرمه "لبخند"
دختر: چ.چی آها ببخشید "لبخند زایه"
تام: چقد مامانم جوونه "ذوق"
ات: مزه نریززز
کلی لباس خریدیم و برگشتیم خونه
نشسته بودیم پای تلوزیون داشتیم چیپس میخوردیم تام رفت مُستَرا (😂)
گوشیش رو میز نهار خوری بود زنگ خورد رفتم ببینم کیه که یه اسم دختر دیدم کاثافت به من نگفته دارم براشش
سریع رفتم یه پارچ آب یخ پر کردم وایسادم جلو در دست شویی، از دستشویی اومد کل ابو روش ریختم
تام: ههههههههه "شوک"
ات: پدسگگگ چرا به من نگفتی
تام: ماماننننننن
ات: مامانو یامان، بی تر ادب، حالا خوشگله؟؟ "لبخند شیطانی"
تام: اوهوم ازون جذاباست
ات: عه توهم حالا پرو نشو، بیا بریم خشکت کنم الان سرما میخوری
"ات درحالی که داره با حوله موهای تام رو خشک میکنه"
ات: کجا باهاش آشنا شدی
تام: تو دانشگاهمونه
ات: چند سالشه بَلا
تام: ۱۸ سالشه
ات: ور پریده "خنده"
لایک و کامنت یادتون نره کیوتا
_________________________________
پارت ¹²
پرش زمانی ۲ سال بعد، سال ۲۰۲۴:
Newyork:
(نکته ات الان ۳۸ سالشه و تام ۲۰ سالشه)
ات ویو
الان ۵ سال از طلاق منو جورج میگذره دیگه سعی کردم فراموشش کنم، الان چند ماهه برای دانشگاه تام اومدیم آمریکا
تام: ماماننننننن بریمممم
ات: تخم صگ صبر کن لباس بپوشم
میخوایم با تام بریم خرید ولی مگه میزاره آماده شم، یه .. پوشیدم یه میکاپی هم کردم، کفشمو پوشیدیم و از پله ها اومدم پایین
تام: جونننننن چه ژذاب شدی
ات: تام برو تا نزدمت "خنده"
تام: "خنده"
رفتیم داشتیم بین مغازه ها میگشتیم که یه دختره اومد جلومون
دختره: واییی چه کاپل قشنگی
تام: جاننن؟؟
ات: پسرمه "لبخند"
دختر: چ.چی آها ببخشید "لبخند زایه"
تام: چقد مامانم جوونه "ذوق"
ات: مزه نریززز
کلی لباس خریدیم و برگشتیم خونه
نشسته بودیم پای تلوزیون داشتیم چیپس میخوردیم تام رفت مُستَرا (😂)
گوشیش رو میز نهار خوری بود زنگ خورد رفتم ببینم کیه که یه اسم دختر دیدم کاثافت به من نگفته دارم براشش
سریع رفتم یه پارچ آب یخ پر کردم وایسادم جلو در دست شویی، از دستشویی اومد کل ابو روش ریختم
تام: ههههههههه "شوک"
ات: پدسگگگ چرا به من نگفتی
تام: ماماننننننن
ات: مامانو یامان، بی تر ادب، حالا خوشگله؟؟ "لبخند شیطانی"
تام: اوهوم ازون جذاباست
ات: عه توهم حالا پرو نشو، بیا بریم خشکت کنم الان سرما میخوری
"ات درحالی که داره با حوله موهای تام رو خشک میکنه"
ات: کجا باهاش آشنا شدی
تام: تو دانشگاهمونه
ات: چند سالشه بَلا
تام: ۱۸ سالشه
ات: ور پریده "خنده"
لایک و کامنت یادتون نره کیوتا
_________________________________
۵.۲k
۲۵ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.