jinus p21
_چند روز آینده_
در رو بست و کلافه تکونی به موهای شلخته اش داد
گوشی همراهش رو بد شتاب روی میز کارش پرت کرد و لیوان آب روی میز و یک نفس بالا رفت
روی کاناپه کنارش نشست و دست خیس عرقش رو گرفت و نوازش کرد
" نگران نباش اتفاقی نمیوفته" jk
لبخند کمرنگی زد و دستش رو گرفت
" دلم نمیخواد بهش فکر کنم "
" لایلا فردا قرار نیست اعدام بشی انقدر نگرانی چرا ؟ ما که مدارک رو به قاضی برای تبرئه شدن دادیم " jk
سرش روی سینه جئون چسبید و آروم پوست مخفی شده اش بخاطر لباس رو لمس کرد ؛ در رو قفل کرد و دوباره سر جاش برگشت
" هرچی شد شد آقا پلیسه ، دلم نمیخواد امشب رو تلخ کنیم ."
کمی نگاهش کرد که سرش بالا اومد و دستاش دور گردن جئون حلقه شد
خمار نگاهش میکرد و کمی جلو اومد
" بیا شب اخری رو هات و پر از هیجان کنیم !"
گونه ی سفیدش رو بوسید
" یه شبی که از لذت پلکامون باز نشه جئون کوچولو!"
براق دهنش رو قورت داد و نگاه مسخ شده ی دختر روی گلوش ماندگار شد و...
در رو بست و کلافه تکونی به موهای شلخته اش داد
گوشی همراهش رو بد شتاب روی میز کارش پرت کرد و لیوان آب روی میز و یک نفس بالا رفت
روی کاناپه کنارش نشست و دست خیس عرقش رو گرفت و نوازش کرد
" نگران نباش اتفاقی نمیوفته" jk
لبخند کمرنگی زد و دستش رو گرفت
" دلم نمیخواد بهش فکر کنم "
" لایلا فردا قرار نیست اعدام بشی انقدر نگرانی چرا ؟ ما که مدارک رو به قاضی برای تبرئه شدن دادیم " jk
سرش روی سینه جئون چسبید و آروم پوست مخفی شده اش بخاطر لباس رو لمس کرد ؛ در رو قفل کرد و دوباره سر جاش برگشت
" هرچی شد شد آقا پلیسه ، دلم نمیخواد امشب رو تلخ کنیم ."
کمی نگاهش کرد که سرش بالا اومد و دستاش دور گردن جئون حلقه شد
خمار نگاهش میکرد و کمی جلو اومد
" بیا شب اخری رو هات و پر از هیجان کنیم !"
گونه ی سفیدش رو بوسید
" یه شبی که از لذت پلکامون باز نشه جئون کوچولو!"
براق دهنش رو قورت داد و نگاه مسخ شده ی دختر روی گلوش ماندگار شد و...
۴۸.۰k
۲۵ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.