پارت ۴۸
+هی چرا اینجوری میکنی مرد که گریه نمیکنه ببینم حالا چقدر هست
•رییس فقط.......(پولشو گفت دیگه نمیدونم چقدر بزارم)
+باشه بیا اتاق کارم بهت بدم
•ریییس ازتون ممنون من براتون جبران میک....
داشت حرف میزد که حرفشو قطع کردم
+بسه نمیخواد بهم پسش بدی این حق تو بود تو تموم زندگی منو پیدا کردی باید از تو ممنون باشم پس نیازی نیست اینو پس بدی بقیه پولتو موقع ای که خانوم برگشت بهت میدم
•رییس من نمیدونم چجوری ازشما تشکر کنم من هر کاری میکنم خانوم رو بر گردونم هر کاری بگید انجام میدم
+اره باید یه کاری برام انجام بدی
•هر کاری شما بگید من انجام میدم
+چند روز دیگه میریم نیویورک تو هم باید بیای باهام بهت نیاز دارم
•چشم حتما میام
کی فکرشو میکرد جونکوک بزرگ ترین مافیای کره و بی رحم ترین مافیای جهان که به هیچکس رحم نمیکرد الان برای یه بادیگارد که میتونست تو یه لحظه جونشو بگیره اینطوری حرف بزنه و چقدر پول بهش بده.....
از زبان یونا:
چند روز بعد:
احساس میکنم یکی هر روز که میرم شرکت تعقیبم میکنه ایشششش یعنی به پلیس بگم نه نه صبر کن دیگه شایلین رو تا چند روز نمیبرم مهد ببینم بازم دنبالمون میکنه خودم از خونه نمیرم بیرون نه نه این امکان نداره نکنه جونکوک باشه اگه پیدام کرده باشه چی یعنی برگشته بعد چند سال اگه بیاد من به شایلین چی بگم من بهش گفتم بابات مرده الان اگه کوک بیاد بهش چی بگم وای اصلا نمیدونم چیکار کنم فعلا از خونه بیرون نمیرم تا چند روز ببینم چی میشه
از زبان جونکوک:
چند روزه که یونا رو دنبال میکنم و از دور میبینمش چقدر خوشگل تر شده خانوم تر شده دلم میخواد بگیرم بغلش کنم و اینقدر بوسش کنم کنم که بمیره دل تو دلم نیس که برم پیشش یعنی هنوز منو دوست داره یا ازم بدش میاد هرچی هم که بشه اون فقط مال منه درسته ما ازدواج نکردیم ولی اون الان رسماً زن منه و دوباره با هم برمیگردیم کره یه دختر کوچولو که فک کنم دخترمه همراهش میبینم وایییی چقدر کیوت خوشگله هر دوتاشون چند بار زده به سرم که برم پیششون ولی جانگ جلومو گرفته هنوز خیلی زوده باید صبر داشته باشم
از زبان جسی:
چند روزه کوک اومده تو نیویورک ولی یونا خبر نداره از این موضوع جونکوک ازم خواست چیزی بهش نگم تا خودش به موقع بره پیششون منم تا این چند روز خیلی پیش یونا نمیرم چون از ذوقی که دارم میترسم همه چی رو لو بدم و نقشه های کوک خراب بشه خخخخ.....
•رییس فقط.......(پولشو گفت دیگه نمیدونم چقدر بزارم)
+باشه بیا اتاق کارم بهت بدم
•ریییس ازتون ممنون من براتون جبران میک....
داشت حرف میزد که حرفشو قطع کردم
+بسه نمیخواد بهم پسش بدی این حق تو بود تو تموم زندگی منو پیدا کردی باید از تو ممنون باشم پس نیازی نیست اینو پس بدی بقیه پولتو موقع ای که خانوم برگشت بهت میدم
•رییس من نمیدونم چجوری ازشما تشکر کنم من هر کاری میکنم خانوم رو بر گردونم هر کاری بگید انجام میدم
+اره باید یه کاری برام انجام بدی
•هر کاری شما بگید من انجام میدم
+چند روز دیگه میریم نیویورک تو هم باید بیای باهام بهت نیاز دارم
•چشم حتما میام
کی فکرشو میکرد جونکوک بزرگ ترین مافیای کره و بی رحم ترین مافیای جهان که به هیچکس رحم نمیکرد الان برای یه بادیگارد که میتونست تو یه لحظه جونشو بگیره اینطوری حرف بزنه و چقدر پول بهش بده.....
از زبان یونا:
چند روز بعد:
احساس میکنم یکی هر روز که میرم شرکت تعقیبم میکنه ایشششش یعنی به پلیس بگم نه نه صبر کن دیگه شایلین رو تا چند روز نمیبرم مهد ببینم بازم دنبالمون میکنه خودم از خونه نمیرم بیرون نه نه این امکان نداره نکنه جونکوک باشه اگه پیدام کرده باشه چی یعنی برگشته بعد چند سال اگه بیاد من به شایلین چی بگم من بهش گفتم بابات مرده الان اگه کوک بیاد بهش چی بگم وای اصلا نمیدونم چیکار کنم فعلا از خونه بیرون نمیرم تا چند روز ببینم چی میشه
از زبان جونکوک:
چند روزه که یونا رو دنبال میکنم و از دور میبینمش چقدر خوشگل تر شده خانوم تر شده دلم میخواد بگیرم بغلش کنم و اینقدر بوسش کنم کنم که بمیره دل تو دلم نیس که برم پیشش یعنی هنوز منو دوست داره یا ازم بدش میاد هرچی هم که بشه اون فقط مال منه درسته ما ازدواج نکردیم ولی اون الان رسماً زن منه و دوباره با هم برمیگردیم کره یه دختر کوچولو که فک کنم دخترمه همراهش میبینم وایییی چقدر کیوت خوشگله هر دوتاشون چند بار زده به سرم که برم پیششون ولی جانگ جلومو گرفته هنوز خیلی زوده باید صبر داشته باشم
از زبان جسی:
چند روزه کوک اومده تو نیویورک ولی یونا خبر نداره از این موضوع جونکوک ازم خواست چیزی بهش نگم تا خودش به موقع بره پیششون منم تا این چند روز خیلی پیش یونا نمیرم چون از ذوقی که دارم میترسم همه چی رو لو بدم و نقشه های کوک خراب بشه خخخخ.....
۶۴.۱k
۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.