Name roman : ❤شیطنتی پرشور تا عشقی پرعطش🖤 پارت 3
# نیکا
که در اتاقم خورد دیانا بود....
دیانا : اصلا واسم مهم نیست که اجازه بدی بیایم تو اتاقت یا نه در هر صورت من میام تو
دیانا اومد تو اتاق حدودا تا ساعت ۲ شب حرف زدیم بعد دیانارفت اتاق خودش بخوابه ولی من اصلا خوابم نمیومد همیشه وقتی مثل الان بی خواب میشم میرم یکم پیانو میزنم و بعد توی حیاط قدم میزنم و اهنگ گوش میدم ولی الان نگران بودم متین بیدار شه اخه اتاق متین بقل اتاق من بود واسه همین صدا میرفت اونور ولی من با بیخیالی تمام رفتم سمت پیانوم و شروع کردم به پیانو زدن و خوندن
تا گم کردمت روی مبل نه صبح
چقدر حرف برا گفتن داشتیم
دست نمیزدم بهت روی کوک تا موقعه ای که خودت خواستی ..............
#متین
بعد از کلی اتفاقات امروز میخواستم بالاخره برم بخوابم انقدر خسته بودم که اگه بقل گوشم بمبم میترکوندن بیدار نمیشدم سرمو گذاشتم رو بالشتم که با صدای یه دختر نتونستم بخوابم واقعا اعصبی بودم رفتم از تراس ببینم کیه که دیدم نیکا داره پیانو میزنه و باهاش میخونه چقدر قشنگ میخوند ....
بعد از تموم شدن اهنگ از روی صندلی پیانو بلند شد و داشت میرفت حیاط منم برای اینکه نبینتم رفتم تو اتاقم و خوابیدم ولی خوابم نمیومد....... هوفففف .......
از پنجره اتاق داشتم بیرونو میدیدم نیکا نشسته بود رو تاب دونفره حیاط و به اسمون نگاه میکرد ...اخه یه دختر چقدر میتونه کیوت و خنگ باشه ...اه این چرتو پرتا چیه من دارم میگم اخه ساعت سه نصفه شب بگیرم بخوابم فردا اگه دیر بیدار شم ناصرخان بدون در نظر گرفتن اینگه تازه از سفر امدیم پوستمو میکنه
.................................................................................از خواب بیدار شدم خوشبختانه ساعت ۸ صبح بود و دیر بیدار نشده بودم رفتم سرویس کارای مربوطه رو انجام دادم و امدم پایین که بعد از منم نیکا اومد پایین که زن دایی زهرا گفت
زهرا : چه عجب شما یه روز زود بیدار شدید اتفاقی افتاده یا کلا دیشب نخوابیدی همه خندیدیم
نیکا : ماماننننننن
علی : ا ازیت نکنید برادر زادمو یه روز یه اتفاق نادر افتاده دیگه یه کاری نکنیدارزوی اینکه دوباره این پدیده رو ببینیم به دلمون بمونه
نیکا : عمووو شما چرااا
دیانا : راست میگه دیگه بابای گلم
نیکا : اخ من تورو تنها جایی ببینم خودم قاتلت میشم ایشالا بری زیر تریلی به ۸۸ تیکه مساوی تقسیم بشی (خدا نکنه)
دیانا : ایشالا خودم خاکت کنم با دستای خودم ایشالا ایشالا (بازم خدا نکنه)
رومینا،پانیذ،عسل (هم زمان) : ایشالا هردوتاتون بمیرید(خدا نکنه)
کامنت 2 تا خوبه😂💚
که در اتاقم خورد دیانا بود....
دیانا : اصلا واسم مهم نیست که اجازه بدی بیایم تو اتاقت یا نه در هر صورت من میام تو
دیانا اومد تو اتاق حدودا تا ساعت ۲ شب حرف زدیم بعد دیانارفت اتاق خودش بخوابه ولی من اصلا خوابم نمیومد همیشه وقتی مثل الان بی خواب میشم میرم یکم پیانو میزنم و بعد توی حیاط قدم میزنم و اهنگ گوش میدم ولی الان نگران بودم متین بیدار شه اخه اتاق متین بقل اتاق من بود واسه همین صدا میرفت اونور ولی من با بیخیالی تمام رفتم سمت پیانوم و شروع کردم به پیانو زدن و خوندن
تا گم کردمت روی مبل نه صبح
چقدر حرف برا گفتن داشتیم
دست نمیزدم بهت روی کوک تا موقعه ای که خودت خواستی ..............
#متین
بعد از کلی اتفاقات امروز میخواستم بالاخره برم بخوابم انقدر خسته بودم که اگه بقل گوشم بمبم میترکوندن بیدار نمیشدم سرمو گذاشتم رو بالشتم که با صدای یه دختر نتونستم بخوابم واقعا اعصبی بودم رفتم از تراس ببینم کیه که دیدم نیکا داره پیانو میزنه و باهاش میخونه چقدر قشنگ میخوند ....
بعد از تموم شدن اهنگ از روی صندلی پیانو بلند شد و داشت میرفت حیاط منم برای اینکه نبینتم رفتم تو اتاقم و خوابیدم ولی خوابم نمیومد....... هوفففف .......
از پنجره اتاق داشتم بیرونو میدیدم نیکا نشسته بود رو تاب دونفره حیاط و به اسمون نگاه میکرد ...اخه یه دختر چقدر میتونه کیوت و خنگ باشه ...اه این چرتو پرتا چیه من دارم میگم اخه ساعت سه نصفه شب بگیرم بخوابم فردا اگه دیر بیدار شم ناصرخان بدون در نظر گرفتن اینگه تازه از سفر امدیم پوستمو میکنه
.................................................................................از خواب بیدار شدم خوشبختانه ساعت ۸ صبح بود و دیر بیدار نشده بودم رفتم سرویس کارای مربوطه رو انجام دادم و امدم پایین که بعد از منم نیکا اومد پایین که زن دایی زهرا گفت
زهرا : چه عجب شما یه روز زود بیدار شدید اتفاقی افتاده یا کلا دیشب نخوابیدی همه خندیدیم
نیکا : ماماننننننن
علی : ا ازیت نکنید برادر زادمو یه روز یه اتفاق نادر افتاده دیگه یه کاری نکنیدارزوی اینکه دوباره این پدیده رو ببینیم به دلمون بمونه
نیکا : عمووو شما چرااا
دیانا : راست میگه دیگه بابای گلم
نیکا : اخ من تورو تنها جایی ببینم خودم قاتلت میشم ایشالا بری زیر تریلی به ۸۸ تیکه مساوی تقسیم بشی (خدا نکنه)
دیانا : ایشالا خودم خاکت کنم با دستای خودم ایشالا ایشالا (بازم خدا نکنه)
رومینا،پانیذ،عسل (هم زمان) : ایشالا هردوتاتون بمیرید(خدا نکنه)
کامنت 2 تا خوبه😂💚
۱۳.۹k
۱۷ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.