♡I'm Army ♡ ♡پارت ۳ ♡
ات:با دیدن جانگ کوک جا خوردم
کوکی:حالت خوبه؟
ات: ب...ل..ه
کوکی:چرا اینجوری حرف میزنی( با خنده)
ات: چ...ون من لا...ور هست...م و
کوکی:اوه لاور کی هستی
ات: کسی که جلومه
کوکی: پس واقعا دوستم داری که پریدی جلوی تیر
ات: اون اون
کوکی: ولش کن میتونی راه بری ؟
ات: او...هوم
کوکی: خیلی خب پس بیا میرسونمت
ات:نه مرسی ممنون خودم میرم خونه
کوکی : به به زبونت باز شد خداروشکر نمیتونی ردم کنی چون امروز اگه نبودی من الان بیمارستان بودم
ات: ولی تیر بیهوش کننده ی به کس ی اسیب نمیزنه ها
کوکی: من بهش حساسیت دارم
ات: اها نمیدونستم
کوکی:اشکال نداره اماده شو بیا پارکینگ
ات: باشه
بعد از چند مین رفتم پارکینگ
رارندش درو باز کرد واسم و نشستم که کوکی کنارم نشسته بود و بعد لوکیشن و دادم به راننده داشتیم میرفتیم که یهو راننده پیچید سمت راست و کوک اوفتاد روی من و اونقدر نزدیک بودیم که نفسامون میخورد به هم که راننده پیچید چپ و من اوفتادم روی کوک و خیلی نزدیک بود تا اینکه......
کوکی:حالت خوبه؟
ات: ب...ل..ه
کوکی:چرا اینجوری حرف میزنی( با خنده)
ات: چ...ون من لا...ور هست...م و
کوکی:اوه لاور کی هستی
ات: کسی که جلومه
کوکی: پس واقعا دوستم داری که پریدی جلوی تیر
ات: اون اون
کوکی: ولش کن میتونی راه بری ؟
ات: او...هوم
کوکی: خیلی خب پس بیا میرسونمت
ات:نه مرسی ممنون خودم میرم خونه
کوکی : به به زبونت باز شد خداروشکر نمیتونی ردم کنی چون امروز اگه نبودی من الان بیمارستان بودم
ات: ولی تیر بیهوش کننده ی به کس ی اسیب نمیزنه ها
کوکی: من بهش حساسیت دارم
ات: اها نمیدونستم
کوکی:اشکال نداره اماده شو بیا پارکینگ
ات: باشه
بعد از چند مین رفتم پارکینگ
رارندش درو باز کرد واسم و نشستم که کوکی کنارم نشسته بود و بعد لوکیشن و دادم به راننده داشتیم میرفتیم که یهو راننده پیچید سمت راست و کوک اوفتاد روی من و اونقدر نزدیک بودیم که نفسامون میخورد به هم که راننده پیچید چپ و من اوفتادم روی کوک و خیلی نزدیک بود تا اینکه......
۸.۵k
۱۷ تیر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.