part 16 Dark love
تهیونگ چمدون رو از دستم گرفت و گزاشت توی ماشین و منم بعد از خداحافظی با پدر و مادرم رفتم سوار ماشین ته شدم.
.........
توی راه باهم دیگه آهنگ خوندیم و یکم مسخره بازی در آوردیم تا اینکه من گفتم
+چرا بهم نگفته بودی قراره که توام بیای؟
=دیشب اومدم همینو بگم یادم رفت
+اهان،خوبه
=خوشحالی؟
+نه واسه چی
=همینطوری
+راستی واقعا با جیمین صمیمی ای؟
=اره تو چطور؟
+من؟من خیلی کم پیش میاد ببینمش
=ازش خوشت میاد؟
+مستر کیم امروز سوالای عجیب و غریب میپرسی!
=اوه نترس گرل فقط سوال بود
صدای اهنگو دوباره زیاد کردیم و همراه باهاش خوندیم و یکم بعد نفهمیدم چیشد که خوابم برد
با حس اینکه رو هوا معلقم چشمامو باز کردم و با دیدن چهره ای که توقع نداشتم روبه رو شدم
جیمین منو برآید استایل بغل کرده بود داشت میبرد توی ویلا
بدون اینکه چیزی بگم زل زده بودم به صورت بی نخصش که یهو گفت
_فقط میخواستی خودتو بخواب بزنی که من بغلت کنم بیب گرل؟
+هی،چی نه معلومه که نه
راستی من چرا توی بغل توام
که یهو جیمین دره یه اتاقم بازکرد و منو گزاشت روی تختی که توی اتاق بود و خیمه زد روم
_خب میشنوم
+چیو؟
_کل مدتی که میووردمت چرا بهم زل زده بودی لیدی؟
+اینطور نیست فقط توقع نداشتم تو بغلم کرده باشی
جیمین بیشتر توی صورتم خم شد و اخم ساختگی کرد با صدای بم شدش و گفت
_توقع داشتی کی باشه مثلا؟
+اعم خب تهیونگ
میشه یکم بری عقب تر مستر
_من که راحتم
+من ناراحتم
که یهو
.........
یهووووو.....😂
خب خب نظرتونو حتما برام کامنت کنید و بگید یهو چیشد در ضمن خیلیا قراره وارد بازی بشن منتظر باشید😈
حمایت یادتون نره عاشقام اینم عیدیتون و عیدتون مبارک سال خوبی داشته باشید🤍🦋
.........
توی راه باهم دیگه آهنگ خوندیم و یکم مسخره بازی در آوردیم تا اینکه من گفتم
+چرا بهم نگفته بودی قراره که توام بیای؟
=دیشب اومدم همینو بگم یادم رفت
+اهان،خوبه
=خوشحالی؟
+نه واسه چی
=همینطوری
+راستی واقعا با جیمین صمیمی ای؟
=اره تو چطور؟
+من؟من خیلی کم پیش میاد ببینمش
=ازش خوشت میاد؟
+مستر کیم امروز سوالای عجیب و غریب میپرسی!
=اوه نترس گرل فقط سوال بود
صدای اهنگو دوباره زیاد کردیم و همراه باهاش خوندیم و یکم بعد نفهمیدم چیشد که خوابم برد
با حس اینکه رو هوا معلقم چشمامو باز کردم و با دیدن چهره ای که توقع نداشتم روبه رو شدم
جیمین منو برآید استایل بغل کرده بود داشت میبرد توی ویلا
بدون اینکه چیزی بگم زل زده بودم به صورت بی نخصش که یهو گفت
_فقط میخواستی خودتو بخواب بزنی که من بغلت کنم بیب گرل؟
+هی،چی نه معلومه که نه
راستی من چرا توی بغل توام
که یهو جیمین دره یه اتاقم بازکرد و منو گزاشت روی تختی که توی اتاق بود و خیمه زد روم
_خب میشنوم
+چیو؟
_کل مدتی که میووردمت چرا بهم زل زده بودی لیدی؟
+اینطور نیست فقط توقع نداشتم تو بغلم کرده باشی
جیمین بیشتر توی صورتم خم شد و اخم ساختگی کرد با صدای بم شدش و گفت
_توقع داشتی کی باشه مثلا؟
+اعم خب تهیونگ
میشه یکم بری عقب تر مستر
_من که راحتم
+من ناراحتم
که یهو
.........
یهووووو.....😂
خب خب نظرتونو حتما برام کامنت کنید و بگید یهو چیشد در ضمن خیلیا قراره وارد بازی بشن منتظر باشید😈
حمایت یادتون نره عاشقام اینم عیدیتون و عیدتون مبارک سال خوبی داشته باشید🤍🦋
۸.۶k
۲۹ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.