فیک مرد جذاب من. پارت ۴
ویو لونا
که یهو بهم گفت
پسره: بیا قرار بزاریم
لونا:..........😳😳😳😳🤯!!!!؟؟؟!!!!(مثلا تعجب کرد داره هنگ میکنه)
وات دففففف
پسره:فردا میام تو همون کافه ای که کار میکنی و باهم حرف میزنیم
لونا:ا....و.ک..
ازونا:چیه چی شدههه هااااا؟؟ بگووو؟؟
لونا: هیچی بیا بریم خونه فردا کلی کار داریم
فردا صبح
ویو لونا
گوشیم زنگ خورد ساعت ۹:۲۰ دقیقه بود
تعجب کردمممممم
لونا: ازونا ازونا.... ازوناااااااااااااااااا پاشو ساعت ۱۰ دیرمون شددددد
ازونا: جیغغغغغ ...چیشده کی مرده کی آمد
لونا: اسکللل پاشو بریم سرکار
ازونا: هااا .. .باش
پاشدم رفتم صبحانه رو آماده کردم
لونا: ازونا ...... ازونای صگگگگگگگ مگه من باتو نیستممم کره خرررر
ازونا : دارم لباس میپوشنممن صگگگ الاغ
لونا: بدووووو
صبحانه خوردیم لباس پوشیدیم و رفتیم سرکار
وسط راه بودیم که یهو ازونا ازم پرسید
ازونا:راستی اون پسره ی صگ دیشب چی بت گفت فقدر همین رو یادم میاد از دیشببب
لونا: هیچی بم گفت بیا قرار بزاریم
ازونا: چیییییی!!!!! وادففف تو چی چی گفتی
لونا: هیچی گفتم چرا و اینا گفت فردا یعنی امروز باهام تو کافه ای ک کار میکنم حرف میزنه بش گفتم اوک
ازونا: وای هیجان دارم ببینم چی میشههههه عرر عر عرر
ویو ازونا
رفتیم کافه وقتی که رسیدیم اون پسره ی گوه رو دیدم
ازونا: لونا لونا پسره آنجا نشسته منتظرتههه بروبرو دیگه لباس کارت رو نپوش... باشه؟
لونا: هاااااا نمیخوام برم حالا چیزای چرت میگه هوففففف
ویو لونا
دیدم پسره ی اسکلللل اونجا نشستهههه
رفتم پیشش
لونا: ماشاالله یادت میاد دیشب چی چی گفتی آقای....
پسره : اولا زیاد مست نبودم دومن آقای جئون جونگ کوک میتونی کوک صدام کنی
لونا:اها که اینطور
کوک:
در خماری بمانیدددد
ادامه نمیدهم تا فردا خسته شدممممم
لایک و کامنت یادت نرههنه
فالوم کن حتماااا
مرسیییی نارنگیییییی مننننن ♥️♥️♥️♥️♥️🍊🍊🍊🍊
که یهو بهم گفت
پسره: بیا قرار بزاریم
لونا:..........😳😳😳😳🤯!!!!؟؟؟!!!!(مثلا تعجب کرد داره هنگ میکنه)
وات دففففف
پسره:فردا میام تو همون کافه ای که کار میکنی و باهم حرف میزنیم
لونا:ا....و.ک..
ازونا:چیه چی شدههه هااااا؟؟ بگووو؟؟
لونا: هیچی بیا بریم خونه فردا کلی کار داریم
فردا صبح
ویو لونا
گوشیم زنگ خورد ساعت ۹:۲۰ دقیقه بود
تعجب کردمممممم
لونا: ازونا ازونا.... ازوناااااااااااااااااا پاشو ساعت ۱۰ دیرمون شددددد
ازونا: جیغغغغغ ...چیشده کی مرده کی آمد
لونا: اسکللل پاشو بریم سرکار
ازونا: هااا .. .باش
پاشدم رفتم صبحانه رو آماده کردم
لونا: ازونا ...... ازونای صگگگگگگگ مگه من باتو نیستممم کره خرررر
ازونا : دارم لباس میپوشنممن صگگگ الاغ
لونا: بدووووو
صبحانه خوردیم لباس پوشیدیم و رفتیم سرکار
وسط راه بودیم که یهو ازونا ازم پرسید
ازونا:راستی اون پسره ی صگ دیشب چی بت گفت فقدر همین رو یادم میاد از دیشببب
لونا: هیچی بم گفت بیا قرار بزاریم
ازونا: چیییییی!!!!! وادففف تو چی چی گفتی
لونا: هیچی گفتم چرا و اینا گفت فردا یعنی امروز باهام تو کافه ای ک کار میکنم حرف میزنه بش گفتم اوک
ازونا: وای هیجان دارم ببینم چی میشههههه عرر عر عرر
ویو ازونا
رفتیم کافه وقتی که رسیدیم اون پسره ی گوه رو دیدم
ازونا: لونا لونا پسره آنجا نشسته منتظرتههه بروبرو دیگه لباس کارت رو نپوش... باشه؟
لونا: هاااااا نمیخوام برم حالا چیزای چرت میگه هوففففف
ویو لونا
دیدم پسره ی اسکلللل اونجا نشستهههه
رفتم پیشش
لونا: ماشاالله یادت میاد دیشب چی چی گفتی آقای....
پسره : اولا زیاد مست نبودم دومن آقای جئون جونگ کوک میتونی کوک صدام کنی
لونا:اها که اینطور
کوک:
در خماری بمانیدددد
ادامه نمیدهم تا فردا خسته شدممممم
لایک و کامنت یادت نرههنه
فالوم کن حتماااا
مرسیییی نارنگیییییی مننننن ♥️♥️♥️♥️♥️🍊🍊🍊🍊
۴.۵k
۱۸ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.