پارت۹
خوب من پارت 9رو گذاشتم ولی شرطا نرسید😐🙃
کوک ویو
رفتم تو اتاق اصلا حالم خوب نبود لباسام رو پوشیدم
و رفتم تو تخت و رفتم توی فکر ( با اون صدا داشتم جوابش رو میدادم بعد یه ساعت تازع فهمید اصلا صدا هیچ چشمام چی و بغض سگیییی) این یعنی() توی فکرش بود دیگه اره🤣
داشتم زیر پتو اشک میریختم که یهو در باز شد و ته اومد تو
✓کوک...
؛.... هوم(با بغض سگی)
✓خوبی؟ چیزی شدهـــ؟
؛ نه.. فق. ق. ط بگی. ر بخوا. ب
✓هوم باشه
✓راستی چرا دیگه ددی صدات نکنم؟
؛ چون نمیخوام
✓اااا... هوم.... او. کـــ
؛ نمیخوابی
✓چرا چرا
؛ اصلا عصاب نداشتم حالمم خوب نبود
پاشدم رفتم یه قرص خوردم و توی پذیرایی خوابیدم
صبح ساعت۱۱ ویو ته
از خواب پاشدم کوک نبود شاید تو پذیراییه
رفتم کارای لازم رو کردم و یع لباس خیلی گشاد پوشیدم و رفتم تو پذیرایی
که دیدم کوک نیست رفتم بشین روی مبل احساس کردم نشستم روی چیزی پاشدم دیدم کوک با چشمای خوابالو داره منو نگاه میکنه کیوتییی
✓صب بخیر
؛.....
✓چرا باهام سرد شدی
؛......
(یه نکته ته چون فک میکنه شاید کوک خیانتشو
فهمیده باشه داره باهاش گرم میگیره که بهش شک نکنه🥲)
✓چته
؛ نمیبینی کجا نشستی
ته پایین رو نگاه کرد و دید روی ک..ر کوک نشسته مثل جت پرید بالا
✓صرفه ... عهه. خوب... ااا
؛ خفشو حال حرفای چرتتو ندارم
✓ببخشید
؛....
سکوتی بینشون بود که گوشیه ه زنگ خورد و روش نوشته بود مای لاو ته چشاش ۴ شد
چون گوشیش جلوی کوک بودکوک توجهی نکرد و پاشد رفت دستشویی و بغض توی گلوشو شکست و اروم اشک میریخت
؛ مای لاو.... اخه چجوری هقق(هق یعنی گریه)
هق..
✓ک.. و.. ک
؛ هوم با صدای گرفته بعد از گریه
✓هه. ی. چی
؛ حوصلتو ندارم میشه بری
✓اره... خواستم بگم من رفتم بار
؛ اوک شبم خواستی نیا
✓وقعااا عررر یعنی چیزه چرا ام
؛ من همچیز رو میدونم هق میتونی وسایلت رو هق جم... هق کنی.. بری.
✓چی. رو
؛ مای لاو
✓عا.. ببین توضیح میدم
؛ نمیخوام همه چیرو دیدم
✓ اوک پس خد.. افس
؛ 🥲🥲🥲🥲🥲🥲🥲
✓😳😔
کوک ویو
رفتم تو اتاق اصلا حالم خوب نبود لباسام رو پوشیدم
و رفتم تو تخت و رفتم توی فکر ( با اون صدا داشتم جوابش رو میدادم بعد یه ساعت تازع فهمید اصلا صدا هیچ چشمام چی و بغض سگیییی) این یعنی() توی فکرش بود دیگه اره🤣
داشتم زیر پتو اشک میریختم که یهو در باز شد و ته اومد تو
✓کوک...
؛.... هوم(با بغض سگی)
✓خوبی؟ چیزی شدهـــ؟
؛ نه.. فق. ق. ط بگی. ر بخوا. ب
✓هوم باشه
✓راستی چرا دیگه ددی صدات نکنم؟
؛ چون نمیخوام
✓اااا... هوم.... او. کـــ
؛ نمیخوابی
✓چرا چرا
؛ اصلا عصاب نداشتم حالمم خوب نبود
پاشدم رفتم یه قرص خوردم و توی پذیرایی خوابیدم
صبح ساعت۱۱ ویو ته
از خواب پاشدم کوک نبود شاید تو پذیراییه
رفتم کارای لازم رو کردم و یع لباس خیلی گشاد پوشیدم و رفتم تو پذیرایی
که دیدم کوک نیست رفتم بشین روی مبل احساس کردم نشستم روی چیزی پاشدم دیدم کوک با چشمای خوابالو داره منو نگاه میکنه کیوتییی
✓صب بخیر
؛.....
✓چرا باهام سرد شدی
؛......
(یه نکته ته چون فک میکنه شاید کوک خیانتشو
فهمیده باشه داره باهاش گرم میگیره که بهش شک نکنه🥲)
✓چته
؛ نمیبینی کجا نشستی
ته پایین رو نگاه کرد و دید روی ک..ر کوک نشسته مثل جت پرید بالا
✓صرفه ... عهه. خوب... ااا
؛ خفشو حال حرفای چرتتو ندارم
✓ببخشید
؛....
سکوتی بینشون بود که گوشیه ه زنگ خورد و روش نوشته بود مای لاو ته چشاش ۴ شد
چون گوشیش جلوی کوک بودکوک توجهی نکرد و پاشد رفت دستشویی و بغض توی گلوشو شکست و اروم اشک میریخت
؛ مای لاو.... اخه چجوری هقق(هق یعنی گریه)
هق..
✓ک.. و.. ک
؛ هوم با صدای گرفته بعد از گریه
✓هه. ی. چی
؛ حوصلتو ندارم میشه بری
✓اره... خواستم بگم من رفتم بار
؛ اوک شبم خواستی نیا
✓وقعااا عررر یعنی چیزه چرا ام
؛ من همچیز رو میدونم هق میتونی وسایلت رو هق جم... هق کنی.. بری.
✓چی. رو
؛ مای لاو
✓عا.. ببین توضیح میدم
؛ نمیخوام همه چیرو دیدم
✓ اوک پس خد.. افس
؛ 🥲🥲🥲🥲🥲🥲🥲
✓😳😔
۴.۰k
۱۲ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.