خاطرات تو
خاطرات تو: پارت ۶
کمی بعد همه بچه های کلاس جی هیون دور هم داخل حیاط جمع شدند تا، مسابقه بین کیم دای هیون و مین جونگ سو را تماشا کنند.
جونگ سو و دای هیون هردو در یک طرف حلقه بسکتبال ایستاده بودند. توپ در، دست جونگ سو بود و اون را به سمت زمین پرت می کرد و می گرفت.
همه هیجان زده بودند، اما این میان تنها شخصی که شاد بنظر نمی رسید جی هیون بود.
او خوشحال نبود چون دست اش، جونگ سو دوباره جوگیر شده بود و از این ناراحت بود که چرا یکی از او بهتر در کلاس است.
بنظر جی هیون این کار خیلی احمقانه بود! با اینکه مین جونگ در بسکتبال فوق العاده بود، اما از کجا معلوم که دای هیون از جونگ سو حتی در بسکتبال هم بهتر نباشد؟
مین جونگ توپ را به سمت دای هیون پرت کرد و با لحنی که عصبانیت در آن موج میزد شروع به صحبت کردن کرد.
مین جونگ: تو شروع کن.
دای هیون سری تکان داد و بعد بازی شروع شد.
کیم دای به سرعت به سمت حلقه جونگ سو حرکت کرد، مین جونگ سعی کرد جلوی آن را بگیرد اما کیم دای سریع توپ را داخل حلقه پرتاب کرد.
بقیه شروع کردن به دست زدن و جیغ و هورا کشیدن. خیلی از دختر هایس که در آن جا بودند اسم کیم دای را فریاد می زدند و آن را تشویق می کردند.
مین جونگ متعجب و نا امید شده بود! این پسر یعنی به غیر از باهوش و خوشتیپ بودن، در بسکتبال هم از او بهتر بود...؟!
دای هیون: هی! ادامه بدیم؟
دای هیون خطاب به جونگ سو گفت.
مین جونگ: آره ادامه میدیم!
دوره دوم بود کیم دای، دوباره به سمت حلقه جونگ سو حرکت کرد اما ایندفعه جونگ سو مانع او شد و توپ را از او گرفت و با سرعت به سمت حلقه حریف خود حرکت کرد.
جونگ سو نمی توانست بگذارد که کیم دای از او در همه چیز بهتر باشد!
جونگ سو به حلقه رسید تا بتواند توپ را بندازد ولی...کیم دای قبل از اینکه مین جونگ توپ را پرت کند، توپ را از او گرفت.
دای هیون با توپ در دست به سمت حلقه حرکت کرد. مین جونگ در شوک فرو رفت باید هرچه سریع تر توپ را از کیم دای می گرفت! اما، قبل از اینکه جونگ سو حرکتی کند کیم دای توپ را داخل حلقه پرتاب کرد.
دوباره صدای تشویق آمد، کیم دای به سمت جونگ سو برگشت.
کیم دای: خب...
جونگ سو که خشم اش به جوش آمده بود گفت.
جونگ سو: دوباره...!
اما یکدفعه یکی از دانش آموزان آمد و گفت « دیگه زنگ خوردن برگردید کلاس هاتون! ».
همه به سمت کلاس هایشان حرکت کردند، و این مسابقه با برد کیم دای به پایان رسید.
کیم دای با توپ در دست به سمت جونگ سو حرکت کرد، و توپ را به سمت پسر گرفت.
کیم دای: بیا، بگیر...بازی خوبی بود.
مین جونگ توپ را از کیم دای گرفت و بعد بدون هیچ حرفی، از آن محل دور شد.
-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_
خدافظ
کمی بعد همه بچه های کلاس جی هیون دور هم داخل حیاط جمع شدند تا، مسابقه بین کیم دای هیون و مین جونگ سو را تماشا کنند.
جونگ سو و دای هیون هردو در یک طرف حلقه بسکتبال ایستاده بودند. توپ در، دست جونگ سو بود و اون را به سمت زمین پرت می کرد و می گرفت.
همه هیجان زده بودند، اما این میان تنها شخصی که شاد بنظر نمی رسید جی هیون بود.
او خوشحال نبود چون دست اش، جونگ سو دوباره جوگیر شده بود و از این ناراحت بود که چرا یکی از او بهتر در کلاس است.
بنظر جی هیون این کار خیلی احمقانه بود! با اینکه مین جونگ در بسکتبال فوق العاده بود، اما از کجا معلوم که دای هیون از جونگ سو حتی در بسکتبال هم بهتر نباشد؟
مین جونگ توپ را به سمت دای هیون پرت کرد و با لحنی که عصبانیت در آن موج میزد شروع به صحبت کردن کرد.
مین جونگ: تو شروع کن.
دای هیون سری تکان داد و بعد بازی شروع شد.
کیم دای به سرعت به سمت حلقه جونگ سو حرکت کرد، مین جونگ سعی کرد جلوی آن را بگیرد اما کیم دای سریع توپ را داخل حلقه پرتاب کرد.
بقیه شروع کردن به دست زدن و جیغ و هورا کشیدن. خیلی از دختر هایس که در آن جا بودند اسم کیم دای را فریاد می زدند و آن را تشویق می کردند.
مین جونگ متعجب و نا امید شده بود! این پسر یعنی به غیر از باهوش و خوشتیپ بودن، در بسکتبال هم از او بهتر بود...؟!
دای هیون: هی! ادامه بدیم؟
دای هیون خطاب به جونگ سو گفت.
مین جونگ: آره ادامه میدیم!
دوره دوم بود کیم دای، دوباره به سمت حلقه جونگ سو حرکت کرد اما ایندفعه جونگ سو مانع او شد و توپ را از او گرفت و با سرعت به سمت حلقه حریف خود حرکت کرد.
جونگ سو نمی توانست بگذارد که کیم دای از او در همه چیز بهتر باشد!
جونگ سو به حلقه رسید تا بتواند توپ را بندازد ولی...کیم دای قبل از اینکه مین جونگ توپ را پرت کند، توپ را از او گرفت.
دای هیون با توپ در دست به سمت حلقه حرکت کرد. مین جونگ در شوک فرو رفت باید هرچه سریع تر توپ را از کیم دای می گرفت! اما، قبل از اینکه جونگ سو حرکتی کند کیم دای توپ را داخل حلقه پرتاب کرد.
دوباره صدای تشویق آمد، کیم دای به سمت جونگ سو برگشت.
کیم دای: خب...
جونگ سو که خشم اش به جوش آمده بود گفت.
جونگ سو: دوباره...!
اما یکدفعه یکی از دانش آموزان آمد و گفت « دیگه زنگ خوردن برگردید کلاس هاتون! ».
همه به سمت کلاس هایشان حرکت کردند، و این مسابقه با برد کیم دای به پایان رسید.
کیم دای با توپ در دست به سمت جونگ سو حرکت کرد، و توپ را به سمت پسر گرفت.
کیم دای: بیا، بگیر...بازی خوبی بود.
مین جونگ توپ را از کیم دای گرفت و بعد بدون هیچ حرفی، از آن محل دور شد.
-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_
خدافظ
۷۲۵
۲۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.