برادر غیرتی من
پارت ۱۵
یون : ولش کن شب بخیر
هوجو : تنبیهی یه هفته کنارم میخوابی
یون : نمیخوام
بغلم کرد و بردم تو اتاقش
هوجو: شب بخیر
گرفت خوابید منم بغل کرده بود
منم خوابیدم
صبح شده بود بلند شدم و رفتم تو اتاقم آماده شدم و رفتم دانشگاه
یونا : دیروز کجا رفتی
یون : خونه
هوجو : های
یون : یا شیرموز
سوجون : چرا شیرموز
یون : نمیدونم
هانول : سلام امروز درس نداریم
هانول : باید نقاشی بکشید یه چهره
همه به غیر یون و هوجو : نهههههه
یون : من که نقاشیم خوب نیست
یونا : تو اصلا نقاشی نکشیدی
یون : حالا یه امتحان میکنم
هانول : خب یون و هوجو شما همو میکشین لیا و سوجون هم همین طور و... ( درحال گفتن )
یون : تا الان نقاشی کشیدی
هوجو : نه
شروع کردیم به کشیدن صورت هم دیگه و کل زمان رو داشتیم صورت همو میکشیدیم
هانول : وقت تمومه
یون و هوجو : بیا
هانول : چه قشنگ تمرین داشتید
یون : نه اولین باره
هوجو : منم اولین بارمه
رفتیم خونه
یون : خستمه
هوجو : همچنین
یون : تو کیستی
هوجو : آجوما برگشتی
آجوما : هوجو پسرم سلام
هوجو : آجوماعه رفته بود سفر الان برگشت
یون : سلام منم یونم
آجوما : میدونم هوجو بهم گفته
یون : من برم بخوابم
هوجو : منم خوابم میاد
رفتم در اتاقم که هوجو گفت
هوجو : تنبیه
یون : یادم نبود باشه الان میام
رفتم تو اتاق هوجو
یون : دست از سر من بردار
هوجو : نمیخوام کوچولو
یون : نگو
هوجو : کوچولو
یون : اصلا خسته نیستم میرم پایین
هوجو : باشه باشه نمیگم کوچولو
یون : قول دادی
هوجو : آره
یون : من نمیخوام پیشت بخوابم
هوجو : چرا
یون : چون سرم داد میزنی
هوجو : خودتم اذیتم میکنی
یون : دست خودمه دلم میخواد مشت بزنم به دیوار
هوجو : واسه چی دلت میخواد ( داد )
یون : دوباره شروع نکن
هوجو : به من ربطی ندارع خودت کاری نکن که عصبانی بشم ( داد )
رفتم بیرون هوجو هم پشت سرم اومد
یون : آجوما این عصبانی شده
هوجو : بیا اینجا
آجوما : هوجو پسرم آروم باش
هوجو : یون بیا اینجا ( عربده )
یون : چرا
هوجو : گفتم بیا اینجا ( عربده )
رفتم جایی که گفته بود
که محکم بغلم کرد
یون : آخ دستم ولم کن
هوجو : نمی خوام
یون: ولم کن ( داد )
هوجو : برعکس بقیه نمیتونی با من بد رفتار کنی
یون : چرا اون وقت
هوجو : احتمالا چون قراره باهام ازدواج کنی
یون : ولم کن دیونه ی احمق ( عربده )
هوجو : نمیخوام
که یکی در زد
آجوما : بفرمایید تو
هانول : سلام
یونا : سلام
یون : یکی منو از دست این نجات بده
هوجو : خفه
هانول : اومدم
هانول اومد منو از دست هوجو آزاد کرد
یون : بسوز خواهرت منو از دست تو نجات میده ( زبون در آورد )
هوجو : وایسا ببینم
یون : یونااااا
یونا : به داداشم نزدیک نمیشی
هانول : چرا دارید دعوا میکنید
یون : چرا من مشت میزنم به دیوار
یونا : دست خودشه به تو چه ربطی داره
هوجو : .........
✨🐾
یون : ولش کن شب بخیر
هوجو : تنبیهی یه هفته کنارم میخوابی
یون : نمیخوام
بغلم کرد و بردم تو اتاقش
هوجو: شب بخیر
گرفت خوابید منم بغل کرده بود
منم خوابیدم
صبح شده بود بلند شدم و رفتم تو اتاقم آماده شدم و رفتم دانشگاه
یونا : دیروز کجا رفتی
یون : خونه
هوجو : های
یون : یا شیرموز
سوجون : چرا شیرموز
یون : نمیدونم
هانول : سلام امروز درس نداریم
هانول : باید نقاشی بکشید یه چهره
همه به غیر یون و هوجو : نهههههه
یون : من که نقاشیم خوب نیست
یونا : تو اصلا نقاشی نکشیدی
یون : حالا یه امتحان میکنم
هانول : خب یون و هوجو شما همو میکشین لیا و سوجون هم همین طور و... ( درحال گفتن )
یون : تا الان نقاشی کشیدی
هوجو : نه
شروع کردیم به کشیدن صورت هم دیگه و کل زمان رو داشتیم صورت همو میکشیدیم
هانول : وقت تمومه
یون و هوجو : بیا
هانول : چه قشنگ تمرین داشتید
یون : نه اولین باره
هوجو : منم اولین بارمه
رفتیم خونه
یون : خستمه
هوجو : همچنین
یون : تو کیستی
هوجو : آجوما برگشتی
آجوما : هوجو پسرم سلام
هوجو : آجوماعه رفته بود سفر الان برگشت
یون : سلام منم یونم
آجوما : میدونم هوجو بهم گفته
یون : من برم بخوابم
هوجو : منم خوابم میاد
رفتم در اتاقم که هوجو گفت
هوجو : تنبیه
یون : یادم نبود باشه الان میام
رفتم تو اتاق هوجو
یون : دست از سر من بردار
هوجو : نمیخوام کوچولو
یون : نگو
هوجو : کوچولو
یون : اصلا خسته نیستم میرم پایین
هوجو : باشه باشه نمیگم کوچولو
یون : قول دادی
هوجو : آره
یون : من نمیخوام پیشت بخوابم
هوجو : چرا
یون : چون سرم داد میزنی
هوجو : خودتم اذیتم میکنی
یون : دست خودمه دلم میخواد مشت بزنم به دیوار
هوجو : واسه چی دلت میخواد ( داد )
یون : دوباره شروع نکن
هوجو : به من ربطی ندارع خودت کاری نکن که عصبانی بشم ( داد )
رفتم بیرون هوجو هم پشت سرم اومد
یون : آجوما این عصبانی شده
هوجو : بیا اینجا
آجوما : هوجو پسرم آروم باش
هوجو : یون بیا اینجا ( عربده )
یون : چرا
هوجو : گفتم بیا اینجا ( عربده )
رفتم جایی که گفته بود
که محکم بغلم کرد
یون : آخ دستم ولم کن
هوجو : نمی خوام
یون: ولم کن ( داد )
هوجو : برعکس بقیه نمیتونی با من بد رفتار کنی
یون : چرا اون وقت
هوجو : احتمالا چون قراره باهام ازدواج کنی
یون : ولم کن دیونه ی احمق ( عربده )
هوجو : نمیخوام
که یکی در زد
آجوما : بفرمایید تو
هانول : سلام
یونا : سلام
یون : یکی منو از دست این نجات بده
هوجو : خفه
هانول : اومدم
هانول اومد منو از دست هوجو آزاد کرد
یون : بسوز خواهرت منو از دست تو نجات میده ( زبون در آورد )
هوجو : وایسا ببینم
یون : یونااااا
یونا : به داداشم نزدیک نمیشی
هانول : چرا دارید دعوا میکنید
یون : چرا من مشت میزنم به دیوار
یونا : دست خودشه به تو چه ربطی داره
هوجو : .........
✨🐾
۴.۶k
۲۱ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.