پارت ۷
پارت ۷
ا/ت:دوست دارم اینجور رفتار کنم لیاقتت اینه
یونگی :ببین هعی دارم کوتاه میام هر چیزی از دهنت در میاد بهم میگی
ا/ت: دوست دارم لیاقت نداری مبن یونگی لیاقت نداری اینهمه برات زحمت کشیدم حتی نیومدی تشکر کنی الانم وایسادی جلوم عوض اینکه بغلم کنی عذر خواهی کنی جلو بایسادی خجالت نمیکشی تو
یونگی :بس کن ا/ت
ا/ت:بس نمیکنم بس نمیکنم (با گریه)
یونگی:واسه اینکه دیر اومدم داری اینجوری میکنی
ا/ت:(پاک کرون اشک ها )نه فقط بخاطر دسر اومدنت نیست کلا تو این چند ماه خیلی تغییر کردی...... یونگی ..... تو کسه دیگه ای رو دوست داری
یونگی:چی ؟چب داری میگی تو
ا/ت: تو این چند ماه هیچ توجهی به من نمیکنی اصلا دیر میای خونه مست میای خونه
یونگی:یعنی تو واقعا فکر کردی من کسه دیگه ای رو دوست دارم (با تعجب )
ا/ت:آره همچین فکری کردم
یونگی: یعنی واقعا به من اعتماد نداری
ا/ت:😔
یونگی: به من نگاه کن ( با داد)
یونگی : اگه واقعا به من دیگه اعتماد نداری بهتره این زندگی همین حالا تموم بشه
متاسفم برات که بهم اعتماد نداری
ا/ت:
یونگی با عصبانیت رفت تو اتاق خود به خود افتادم دو زمین گریه میکردم اما نمیدونم چرا بی صدا گریه میکردم الا نیار به آغوشش رو داشتم اما دلش رو شکستم فک کنم راست میگفت من زیاده روی کرده بودم
پایان پارت ۷🖤
لایک و کامنت یادتون نره❤️👍
لطفا حمیاتمون کنید🌙
ا/ت:دوست دارم اینجور رفتار کنم لیاقتت اینه
یونگی :ببین هعی دارم کوتاه میام هر چیزی از دهنت در میاد بهم میگی
ا/ت: دوست دارم لیاقت نداری مبن یونگی لیاقت نداری اینهمه برات زحمت کشیدم حتی نیومدی تشکر کنی الانم وایسادی جلوم عوض اینکه بغلم کنی عذر خواهی کنی جلو بایسادی خجالت نمیکشی تو
یونگی :بس کن ا/ت
ا/ت:بس نمیکنم بس نمیکنم (با گریه)
یونگی:واسه اینکه دیر اومدم داری اینجوری میکنی
ا/ت:(پاک کرون اشک ها )نه فقط بخاطر دسر اومدنت نیست کلا تو این چند ماه خیلی تغییر کردی...... یونگی ..... تو کسه دیگه ای رو دوست داری
یونگی:چی ؟چب داری میگی تو
ا/ت: تو این چند ماه هیچ توجهی به من نمیکنی اصلا دیر میای خونه مست میای خونه
یونگی:یعنی تو واقعا فکر کردی من کسه دیگه ای رو دوست دارم (با تعجب )
ا/ت:آره همچین فکری کردم
یونگی: یعنی واقعا به من اعتماد نداری
ا/ت:😔
یونگی: به من نگاه کن ( با داد)
یونگی : اگه واقعا به من دیگه اعتماد نداری بهتره این زندگی همین حالا تموم بشه
متاسفم برات که بهم اعتماد نداری
ا/ت:
یونگی با عصبانیت رفت تو اتاق خود به خود افتادم دو زمین گریه میکردم اما نمیدونم چرا بی صدا گریه میکردم الا نیار به آغوشش رو داشتم اما دلش رو شکستم فک کنم راست میگفت من زیاده روی کرده بودم
پایان پارت ۷🖤
لایک و کامنت یادتون نره❤️👍
لطفا حمیاتمون کنید🌙
۱۰.۴k
۲۷ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.