پارت۱۴
پارت۱۴
کوک:بعد حرفاش گذاشت رفت....حالا چیکار کنم......دیگه بهم اعتماد نداده......گندش بزنن......
کاترین: رفتم سوار تاکسی شدم..دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم....زدم زیر گریه........خوب شد فهمیدم وگرنه بعدا نابود میشدم.............
*
رفتم داخل خونه اما چراغا خاموش بودت....خوبه تنهام............رفتم داخل اتاقم.....سرم درد میکرد.....دیگه طاقت نداشتم قرص مرگ موش از کشوی اتاقم برداشتم و خوردم و رفتم داخل وان حموم......اولش خوب بودم بعدش گلوم و نلدم مزه ی خون حس کردم و بعدش کلی خون بالا اوردم توی وان پر خون بود رفتم زیر اب و.................
م ک : وای از تو..روده بر شدم...
ب ک: 😂😂
امم کاترین اومده؟؟؟
م ک: اره نمیبینی چراغا روشنه!
کاترینننننن!! دخترممم ما اومدیم....نمیخوای بیای یه سلامی بکنی؟
ب ک: 🤨پس کجاس؟؟؟؟من میرم ببینم
رفتم بالا در اتاقشو باز کردم.....دخت...!!!صدای اب میاد......کاترینن!!حمومی؟؟؟دخترم چرا جواب نمیدی؟؟؟در و باز کردمااا......درو باز کردم با چیزی که دیدم احساس کردم قلبم ایستاد
کوک:بعد حرفاش گذاشت رفت....حالا چیکار کنم......دیگه بهم اعتماد نداده......گندش بزنن......
کاترین: رفتم سوار تاکسی شدم..دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم....زدم زیر گریه........خوب شد فهمیدم وگرنه بعدا نابود میشدم.............
*
رفتم داخل خونه اما چراغا خاموش بودت....خوبه تنهام............رفتم داخل اتاقم.....سرم درد میکرد.....دیگه طاقت نداشتم قرص مرگ موش از کشوی اتاقم برداشتم و خوردم و رفتم داخل وان حموم......اولش خوب بودم بعدش گلوم و نلدم مزه ی خون حس کردم و بعدش کلی خون بالا اوردم توی وان پر خون بود رفتم زیر اب و.................
م ک : وای از تو..روده بر شدم...
ب ک: 😂😂
امم کاترین اومده؟؟؟
م ک: اره نمیبینی چراغا روشنه!
کاترینننننن!! دخترممم ما اومدیم....نمیخوای بیای یه سلامی بکنی؟
ب ک: 🤨پس کجاس؟؟؟؟من میرم ببینم
رفتم بالا در اتاقشو باز کردم.....دخت...!!!صدای اب میاد......کاترینن!!حمومی؟؟؟دخترم چرا جواب نمیدی؟؟؟در و باز کردمااا......درو باز کردم با چیزی که دیدم احساس کردم قلبم ایستاد
۱۲.۱k
۱۹ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.