سلام من ا/ت هستم و ۲۰ سالمه .
سلام من ا/ت هستم و ۲۰ سالمه .
سلام من کوک هستم و ۲۴ سالمه.
ا/ت : امروز تولد چانهو هستش ومیخوام سوپرایزش کنم. (بچه ها چانهو دوست پسر ا/ت هستش 😐)
کوک: اه اصلا حوصله ندارم ولی به یونگی قول دادم باهاش میرم بیرون
ا/ت : امروز میخوام چانهو رو ببرم هتل و براش تولد بگیرم
ا/ت:وقتی وارد شدیم چانهو عرقای کرده بود
یونگی : بریم روی اون نیمکت بشینیم
کوک:باشه
چانهو : م.... من برم دسشویی
ا/ت:باشه
ا/ت:پس این چانهو کجاست ۷ ساعت رفته دستشویی من دیگه نمیتونم میرم دنبالش
راوی
ا/ت رفت دنبال چانهو که یک دفعه........
پایان
ا/ت ویو
ا/ت: داشتم دنبال چانهو میکشتم که یک دفعه صدای چانهو رو شنیدم
تو اتاق ۱۴ بود در نصفه باز بود منم یواشکی نگاه کردم دیدم که با یک دختره به حرفاشون گوش کردم
پایان
چانهو :عشقم چند بار بگم من باید برم تا اون دختره احمق نیامده
ا/ت : در رو با شدت باز کردم یک زدم تو دهن چانهو و با گریه از اونجا رفتم
چانهو : وایستا اون جوری که تو فکر میکنی نیست
ا/ت: از هتل امدم بیرون که دیدم یکی دستمو داره به زور میکشه
یونگی: کوک انجا رو ببین
کوک: چی شده
یونگی:مثل اینکه اون پسره میخواد دختره رو اذیت کنه
کوک : باید کمکش کنم
کوک:اهای اقا دست اون خانوم رو ول کن
چانهو:به تو چه
کوک:کاری نکن که...........
چانهو:که چی......
کوک:خودت خواستی
کوک:شروع کردم به زدن اون مرتیکهی عوضی تاحدی که صداش در نمیامد
کوک:دیگه طرف این خانوم پیدات نشه
چانهو:چ...... چشم
کوک :شما حالتون خوبه خانوم
ادامه دارد ❤
سلام من کوک هستم و ۲۴ سالمه.
ا/ت : امروز تولد چانهو هستش ومیخوام سوپرایزش کنم. (بچه ها چانهو دوست پسر ا/ت هستش 😐)
کوک: اه اصلا حوصله ندارم ولی به یونگی قول دادم باهاش میرم بیرون
ا/ت : امروز میخوام چانهو رو ببرم هتل و براش تولد بگیرم
ا/ت:وقتی وارد شدیم چانهو عرقای کرده بود
یونگی : بریم روی اون نیمکت بشینیم
کوک:باشه
چانهو : م.... من برم دسشویی
ا/ت:باشه
ا/ت:پس این چانهو کجاست ۷ ساعت رفته دستشویی من دیگه نمیتونم میرم دنبالش
راوی
ا/ت رفت دنبال چانهو که یک دفعه........
پایان
ا/ت ویو
ا/ت: داشتم دنبال چانهو میکشتم که یک دفعه صدای چانهو رو شنیدم
تو اتاق ۱۴ بود در نصفه باز بود منم یواشکی نگاه کردم دیدم که با یک دختره به حرفاشون گوش کردم
پایان
چانهو :عشقم چند بار بگم من باید برم تا اون دختره احمق نیامده
ا/ت : در رو با شدت باز کردم یک زدم تو دهن چانهو و با گریه از اونجا رفتم
چانهو : وایستا اون جوری که تو فکر میکنی نیست
ا/ت: از هتل امدم بیرون که دیدم یکی دستمو داره به زور میکشه
یونگی: کوک انجا رو ببین
کوک: چی شده
یونگی:مثل اینکه اون پسره میخواد دختره رو اذیت کنه
کوک : باید کمکش کنم
کوک:اهای اقا دست اون خانوم رو ول کن
چانهو:به تو چه
کوک:کاری نکن که...........
چانهو:که چی......
کوک:خودت خواستی
کوک:شروع کردم به زدن اون مرتیکهی عوضی تاحدی که صداش در نمیامد
کوک:دیگه طرف این خانوم پیدات نشه
چانهو:چ...... چشم
کوک :شما حالتون خوبه خانوم
ادامه دارد ❤
۷.۸k
۰۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.