m:
m:
زندگی، شاید شعر پدرم بود که خواند
چای مادر، که مرا گرم نمود
نان خواهر که به ماهیها داد
زندگی شاید آن لبخندیست، که دریغش کردیم
زندگی زمزمهی پاک حیاتست، میان دو سکوت
زندگی، خاطرهی آمدن و رفتن ماست
لحظهی آمدن و رفتن ما تنهاییست
من دلم میخواهد
قدر این خاطره را دریابیم
زندگی، شاید شعر پدرم بود که خواند
چای مادر، که مرا گرم نمود
نان خواهر که به ماهیها داد
زندگی شاید آن لبخندیست، که دریغش کردیم
زندگی زمزمهی پاک حیاتست، میان دو سکوت
زندگی، خاطرهی آمدن و رفتن ماست
لحظهی آمدن و رفتن ما تنهاییست
من دلم میخواهد
قدر این خاطره را دریابیم
۳.۶k
۱۷ مرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.