ماه و خورشید
پارت 5۴
نارا: حالا مال منه
از پشت نارا هم اومدم بیرون
کوک: اصلا من مال......
نارا دیا: .. کیوت..
کوک: ته ته ی خودمم
ته: ها ها من بردم
.دیا: نههههههههه مال هق منی.. گریه..
نارا: نهههههههههه مال منه.. گریه..
کوک: دیا تو مال مامانتی توهم مال شوهرتی
نارا: راست میگی الانم برم گشنه نمونه بچم
دیا: بدش من
ته: مال منه
کوک: ولم کنین.. بغض..
دیا: بدش مننننننننن
ته: کوک کوک حالت خوبه
دیا: اهان مال من شد
کوک: ولم کنید اصلا من میرم پیش بابام
رفتم بابامو بغل کردم
جونگ سوک: دیا و تهیونگ فرشته ی مرگتون ضاحر شد
ویوی ته
رفتم کوکو بغل کردم و بردمش تو اتاق خودم
ته: من میرم خونمو مرتب کنم بیدار شد اذیتش نکنین
دیا: برو بمیر
رفتم خونه ی خودم
ته: اینجا قبرستونه نه خونه
اتاقارو مرتب کردم اشپرخونه هم گرد گیری کردم سالن اصلی و راهرو هم تمیز کردم و لامپا هم عوض کردم و بقیه ی کارا هم کردم که شد ۷ ساعت
رفتم لباسامو عوض کردم و انداختم تو ماشین لباسشویی و برگشتم خونه بابام
پ. تهیونگ: اومد اومد
کوک: تهیونگ بیا خواهرت و برادرت و دیا منو دارن میکشن
سونمی: صبر کن تموم بشه
سوهو: تموم شد
دیا: یه قلب کوچولو اهان
رفتم جلو تر
ته: چرا شکل خرگوشش کردین من بهتون گفتم اذیتش نکنین
رفت دستو صورتشو شست
ته: مادر پدرش کجا رفتن
م. تیهونگ: رفتن خونه ی خودشو برو تو باغ میخوایم شام بخوریم
کوک: اخیش راحت شدم
ته: بیو موهاتو باز کنم
موهاشو باز کردم احساس تاری تو چشمام میکردم ولی نادیدش گرفتم و رفتم تو باغ
کوک: تهیونگ کجا رفتی نیم ساعته بیدار شدم اینا ولم نمیکنن
ته: رفته بودم بیرون
مامانم شامو اورد و بعد شام نشستیم یک کنار و بحث کردیم
ته: خب چی میخواستین بگین
م. تهیونگ: ببینید شاید براتون سخت باشه ولی تهیونگ تو تومور مغزی داری
سوهو: از کجا میدونین
پ. تهیونگ: یسری بی هوش شد بردیمش بیمارسان و اینو فهمیدیم دکترا گفتن نمیتونن عملش کنن چون جای بدی از مغزشه و باید دعا کنیم که خوب بشه
کوک: چـ.... چی
ته: نگران نباش هیچی روی من اثر نمیکنه
کوک: شرایط تومور های بد خیم مرگه تهیونگ
ته: اشکال نداره چند روز پیش رفتیم بیمارشتان و گفتن رشد نکرده
م. تهیونگ: خبر داشتی
ته: اره
کوک: الان خوبی سرت درد نمیکنه حالت بد نیست
ته: نه خوبم خب ما میریم
دیا: کوکی مال منه نبرش
ته: هرچی بهت هیچی نمیگم پرو مشو دیا جئون جونگکوک ۲1ساله اهل سئول مال منه.. ترسناک..
دیا: چرا هق مال من نیسته هق.. گریه..
ته.: چون من باهاش ازدواج کردم نه تو
دیا: ولی من زود تر از تو دیدمش
ته: به ک.... کفشم
کوک؛ افرین پسر خوب خب حالا دیا یه بوس بده
ته: خداحافظ
دیا: جـــــــــــــــــــــیـــــــــــــــغــــــــــ
♡ خونه ♡
ته:
نارا: حالا مال منه
از پشت نارا هم اومدم بیرون
کوک: اصلا من مال......
نارا دیا: .. کیوت..
کوک: ته ته ی خودمم
ته: ها ها من بردم
.دیا: نههههههههه مال هق منی.. گریه..
نارا: نهههههههههه مال منه.. گریه..
کوک: دیا تو مال مامانتی توهم مال شوهرتی
نارا: راست میگی الانم برم گشنه نمونه بچم
دیا: بدش من
ته: مال منه
کوک: ولم کنین.. بغض..
دیا: بدش مننننننننن
ته: کوک کوک حالت خوبه
دیا: اهان مال من شد
کوک: ولم کنید اصلا من میرم پیش بابام
رفتم بابامو بغل کردم
جونگ سوک: دیا و تهیونگ فرشته ی مرگتون ضاحر شد
ویوی ته
رفتم کوکو بغل کردم و بردمش تو اتاق خودم
ته: من میرم خونمو مرتب کنم بیدار شد اذیتش نکنین
دیا: برو بمیر
رفتم خونه ی خودم
ته: اینجا قبرستونه نه خونه
اتاقارو مرتب کردم اشپرخونه هم گرد گیری کردم سالن اصلی و راهرو هم تمیز کردم و لامپا هم عوض کردم و بقیه ی کارا هم کردم که شد ۷ ساعت
رفتم لباسامو عوض کردم و انداختم تو ماشین لباسشویی و برگشتم خونه بابام
پ. تهیونگ: اومد اومد
کوک: تهیونگ بیا خواهرت و برادرت و دیا منو دارن میکشن
سونمی: صبر کن تموم بشه
سوهو: تموم شد
دیا: یه قلب کوچولو اهان
رفتم جلو تر
ته: چرا شکل خرگوشش کردین من بهتون گفتم اذیتش نکنین
رفت دستو صورتشو شست
ته: مادر پدرش کجا رفتن
م. تیهونگ: رفتن خونه ی خودشو برو تو باغ میخوایم شام بخوریم
کوک: اخیش راحت شدم
ته: بیو موهاتو باز کنم
موهاشو باز کردم احساس تاری تو چشمام میکردم ولی نادیدش گرفتم و رفتم تو باغ
کوک: تهیونگ کجا رفتی نیم ساعته بیدار شدم اینا ولم نمیکنن
ته: رفته بودم بیرون
مامانم شامو اورد و بعد شام نشستیم یک کنار و بحث کردیم
ته: خب چی میخواستین بگین
م. تهیونگ: ببینید شاید براتون سخت باشه ولی تهیونگ تو تومور مغزی داری
سوهو: از کجا میدونین
پ. تهیونگ: یسری بی هوش شد بردیمش بیمارسان و اینو فهمیدیم دکترا گفتن نمیتونن عملش کنن چون جای بدی از مغزشه و باید دعا کنیم که خوب بشه
کوک: چـ.... چی
ته: نگران نباش هیچی روی من اثر نمیکنه
کوک: شرایط تومور های بد خیم مرگه تهیونگ
ته: اشکال نداره چند روز پیش رفتیم بیمارشتان و گفتن رشد نکرده
م. تهیونگ: خبر داشتی
ته: اره
کوک: الان خوبی سرت درد نمیکنه حالت بد نیست
ته: نه خوبم خب ما میریم
دیا: کوکی مال منه نبرش
ته: هرچی بهت هیچی نمیگم پرو مشو دیا جئون جونگکوک ۲1ساله اهل سئول مال منه.. ترسناک..
دیا: چرا هق مال من نیسته هق.. گریه..
ته.: چون من باهاش ازدواج کردم نه تو
دیا: ولی من زود تر از تو دیدمش
ته: به ک.... کفشم
کوک؛ افرین پسر خوب خب حالا دیا یه بوس بده
ته: خداحافظ
دیا: جـــــــــــــــــــــیـــــــــــــــغــــــــــ
♡ خونه ♡
ته:
۶.۸k
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.