عشق در عذاب 🐄😳🙂
عشق در عذاب 🐄😳🙂
سوار ماشین شدم تو راه همش اوق میزدم اراد داشت رانندگی میکرد که بلاخره رسیدیم پیاده شدم به ی خونه کلاسیک رسیدیم (عکسشو میزارم) رفتیم تو خونه به شدت قشنگ بود
گفتم : اتاقم کو
اراد : منظورت اتاقمون بالا سمت چت راهرو اتاق اولی
اوا : باشه
رفتم تو اتاق لباسامو عوض کردم ی لباس خواب کیوت پوشیدم (عکسشو میزارم)
رفتم رو تخت دراز کشیدم همینطوری چشامو بستم داشتم به بدختیام فک میکردم اروم اروم اشک میریختم من دلم میخواست درس بخونم دیگه نمیتونم 💔 (اه قلب خودم درد گرف 😭🥺 )
ویو اراد
تموم شد دیگه نمیتونم برم مدرسه البته هیچوقت درس نمیخوندم بابام به مدرسه پول میداد نمره خوب برام بزارن
برم اتاق بخوابم رفتم اتاق دیدم اوا نیس صدای اوق زدن میومد رفتم تو دست شوری دیدیم داری بالا میارم کمکش کردم خودشو تمیز کنه بعد لباس خوابه خفنمو پوشیدم (عکسشو میزارم ) رفتم خوابیدم
فردا صبح
ویو راوری : اوا بیدار ش صبحونه درست کرد که دید دستی دور کمرش حلقه شد یهو اعصبانی شد داد زد
اوا : به چه حقی بهم دس میزنی مرتیکه کصکش
اراد : حالا بهت چاقو نزدم که چرا اینطوری نیکنی
اوا : همه این اتفاقا تقصیر توعه (بغض شدید)
اراد : به من چهههه
اوا : عوضی دیگه بات حرف نمیزنم (گریه شدید)
اراد : به درک
و اراد با اعصبانیت رف سرکار اوا هم با گریه رف تو اتاقش گیم بزنه
امیدوارم خوشتون اومده باشه
سوار ماشین شدم تو راه همش اوق میزدم اراد داشت رانندگی میکرد که بلاخره رسیدیم پیاده شدم به ی خونه کلاسیک رسیدیم (عکسشو میزارم) رفتیم تو خونه به شدت قشنگ بود
گفتم : اتاقم کو
اراد : منظورت اتاقمون بالا سمت چت راهرو اتاق اولی
اوا : باشه
رفتم تو اتاق لباسامو عوض کردم ی لباس خواب کیوت پوشیدم (عکسشو میزارم)
رفتم رو تخت دراز کشیدم همینطوری چشامو بستم داشتم به بدختیام فک میکردم اروم اروم اشک میریختم من دلم میخواست درس بخونم دیگه نمیتونم 💔 (اه قلب خودم درد گرف 😭🥺 )
ویو اراد
تموم شد دیگه نمیتونم برم مدرسه البته هیچوقت درس نمیخوندم بابام به مدرسه پول میداد نمره خوب برام بزارن
برم اتاق بخوابم رفتم اتاق دیدم اوا نیس صدای اوق زدن میومد رفتم تو دست شوری دیدیم داری بالا میارم کمکش کردم خودشو تمیز کنه بعد لباس خوابه خفنمو پوشیدم (عکسشو میزارم ) رفتم خوابیدم
فردا صبح
ویو راوری : اوا بیدار ش صبحونه درست کرد که دید دستی دور کمرش حلقه شد یهو اعصبانی شد داد زد
اوا : به چه حقی بهم دس میزنی مرتیکه کصکش
اراد : حالا بهت چاقو نزدم که چرا اینطوری نیکنی
اوا : همه این اتفاقا تقصیر توعه (بغض شدید)
اراد : به من چهههه
اوا : عوضی دیگه بات حرف نمیزنم (گریه شدید)
اراد : به درک
و اراد با اعصبانیت رف سرکار اوا هم با گریه رف تو اتاقش گیم بزنه
امیدوارم خوشتون اومده باشه
۱.۵k
۱۹ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.