64/مروری بر فرمایشات امام حسین(ع) از مدینه تا کربلا
64/مروری بر فرمایشات امام حسین(ع) از مدینه تا کربلا
بنا به نقل مقتل عوالم و مقتل خوارزمی هریک از صحابه و یاران حسین بن علی علیهما السلام که به سوی میدان حرکت می کرد با این جمله با آن حضرت خداحافظی می نمود : ((السَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ رَسُولِ اللّه )) امام در پاسخ وی اول می فرمود : ((وَعَلَیْکَ السَّلامُ وَنَحْنُ خَلْفَکَ ؛ )) و درود بر تو اینک ما نیز پشت سر تو می آییم )) سپس این آیه را می خواند : (( (فَمِنْهُمْ مَنْ قَضی نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَما بَدَّلُوا تَبْدِیلاً ))
آنگاه که مسلم بن عوسجه با تن خون آلود به روی خاک افتاد و هنوز رمقی در وی بود ، حسین بن علی علیهما السلام به همراه حبیب بن مظاهر به بالین او آمد و در کنارش نشست و چنین گفت :
((خدا تو را رحمت کند ای مسلم )) . سپس این آیه را خواند : ((بعضی از آنها به پیمان خود عمل نموده و بعضی دیگر به انتظار نشسته اند و تغییر و تبدیلی در پیمانشان نداده اند))
در اینجا حبیب بن مظاهر خطاب به مسلم چنین گفت : مسلم کشته شدن تو برای من سخت است ولی به تو مژده می دهم که چند لحظه دیگر وارد بهشت خواهی شد .
مسلم در پاسخ وی گفت : ((جَزاکَ اللّهُ خَیْراً)) حبیب به گفتارش ادامه داد : اگر می دانستم که پس از تو بلافاصله به میدان نخواهم رفت ، دوست داشتم که اگر وصیتی داری انجام دهم.
مسلم با صدای ضعیف در حالی که به حسین بن علی علیهما السلام اشاره می نمود ، به حبیب گفت : وصیت من این است که تا آخرین قطره خون دست از او برنداری.
حبیب گفت : به خدا سوگند ! که این وصیت تو را عمل خواهم کرد. و در همین گفتگو بودند که مسلم بن عوسجه جان به جان آفرین تسلیم وروح بزرگش به شهدای دیگر اسلام پیوست .
#حدیث#احادیث#روایت#روایات#امام#امامان#معصوم#معصومین#امامت#hadis#imam#شیعه#تشیع#اسلام#اهل_بیت#اهلبیت#حسین#امام_حسین#عاشورا#کربلا#از_مدینه_تا_کربلا#عاشورا#زیارت_عاشورا#
بنا به نقل مقتل عوالم و مقتل خوارزمی هریک از صحابه و یاران حسین بن علی علیهما السلام که به سوی میدان حرکت می کرد با این جمله با آن حضرت خداحافظی می نمود : ((السَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ رَسُولِ اللّه )) امام در پاسخ وی اول می فرمود : ((وَعَلَیْکَ السَّلامُ وَنَحْنُ خَلْفَکَ ؛ )) و درود بر تو اینک ما نیز پشت سر تو می آییم )) سپس این آیه را می خواند : (( (فَمِنْهُمْ مَنْ قَضی نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَما بَدَّلُوا تَبْدِیلاً ))
آنگاه که مسلم بن عوسجه با تن خون آلود به روی خاک افتاد و هنوز رمقی در وی بود ، حسین بن علی علیهما السلام به همراه حبیب بن مظاهر به بالین او آمد و در کنارش نشست و چنین گفت :
((خدا تو را رحمت کند ای مسلم )) . سپس این آیه را خواند : ((بعضی از آنها به پیمان خود عمل نموده و بعضی دیگر به انتظار نشسته اند و تغییر و تبدیلی در پیمانشان نداده اند))
در اینجا حبیب بن مظاهر خطاب به مسلم چنین گفت : مسلم کشته شدن تو برای من سخت است ولی به تو مژده می دهم که چند لحظه دیگر وارد بهشت خواهی شد .
مسلم در پاسخ وی گفت : ((جَزاکَ اللّهُ خَیْراً)) حبیب به گفتارش ادامه داد : اگر می دانستم که پس از تو بلافاصله به میدان نخواهم رفت ، دوست داشتم که اگر وصیتی داری انجام دهم.
مسلم با صدای ضعیف در حالی که به حسین بن علی علیهما السلام اشاره می نمود ، به حبیب گفت : وصیت من این است که تا آخرین قطره خون دست از او برنداری.
حبیب گفت : به خدا سوگند ! که این وصیت تو را عمل خواهم کرد. و در همین گفتگو بودند که مسلم بن عوسجه جان به جان آفرین تسلیم وروح بزرگش به شهدای دیگر اسلام پیوست .
#حدیث#احادیث#روایت#روایات#امام#امامان#معصوم#معصومین#امامت#hadis#imam#شیعه#تشیع#اسلام#اهل_بیت#اهلبیت#حسین#امام_حسین#عاشورا#کربلا#از_مدینه_تا_کربلا#عاشورا#زیارت_عاشورا#
۱.۸k
۰۴ آبان ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.