⁸ part
⁸ part
ویو ات
بدون توجه به حرفم از پیشم رفت و منو اونجا با کلی خدمتکار و بادیگارد تنها گذاشت.علامت خدمتکار@
@دختر اسم شما اته؟
+بله خودم هستم
@واو سلام خوشبختم از دیدنتون
+ممنونتم خانوم
@راحت باش میتونی منو اجوما صدا کنی منوتو از حالا مثل مادر و دختریم باشه پس راحت باش
+ب..باشه..ولی اینجا چخبره؟...من چرا اینجام؟....(کسی جواب نداد و اجوما رفت) یهو به خدمتکار دستشو گذاشت روی شونه ی ات و بهش گفت:اتاقتون روبه رو هست. برین و ديگه سوال نپرسین.
رفتم و وارد عمارت شدم و از پله ها بالا رفتم یه اتاق رو دیدم که یه کاغذ پاره روی درش چسبیده نزدیک که شدم فهمیدم چیزی نوشته شده.با رنگ قرمز..نتونستم بخونمش ....چی؟ متوجه نشدم و از شدت کنجکاوی وارد اتاق شدم.. چقدر زیبا بود خیلی کلاسیک و دخترونه بود
یونگی:به به میبینم که اتاقتو پیداکردی
ویو ات
بدون توجه به حرفم از پیشم رفت و منو اونجا با کلی خدمتکار و بادیگارد تنها گذاشت.علامت خدمتکار@
@دختر اسم شما اته؟
+بله خودم هستم
@واو سلام خوشبختم از دیدنتون
+ممنونتم خانوم
@راحت باش میتونی منو اجوما صدا کنی منوتو از حالا مثل مادر و دختریم باشه پس راحت باش
+ب..باشه..ولی اینجا چخبره؟...من چرا اینجام؟....(کسی جواب نداد و اجوما رفت) یهو به خدمتکار دستشو گذاشت روی شونه ی ات و بهش گفت:اتاقتون روبه رو هست. برین و ديگه سوال نپرسین.
رفتم و وارد عمارت شدم و از پله ها بالا رفتم یه اتاق رو دیدم که یه کاغذ پاره روی درش چسبیده نزدیک که شدم فهمیدم چیزی نوشته شده.با رنگ قرمز..نتونستم بخونمش ....چی؟ متوجه نشدم و از شدت کنجکاوی وارد اتاق شدم.. چقدر زیبا بود خیلی کلاسیک و دخترونه بود
یونگی:به به میبینم که اتاقتو پیداکردی
۱.۹k
۰۴ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.