فیک تقاص پارت ۹۷
بالاخره جیمین تشریف اورد
خیلی خسته به نظر میرسید
ناراحت بود و میدونستم که فقط داره خودشو به خاطر سارا سرزنش میکنه
این واقعا حقش نبود
بدون هیچ حرفی رفتم سمتش و فقط خودمو تو بغلش جا دادم
جیمین با صدای گرفته گفت ببخشید ا/ت ... خیلی سختی کشیدی
به ارومی گفتم اینا تقصیر تو نیست خودتو سرزنش نکن
و ازش جرا شدم
جیمین فقط سرشو به علامت تایید تکون داد ولی یهو متوجه حضور هلن شد
بهش توجهی نکرد و در اصل میخواست ایگنورش بکنه
ولی خود هلن شروع کرد
هلن گفت جیمین !
جیمین که انگار به یه محرک بیرونی نیاز داشت با عصبانیت داد زد و گفت چیه !!! چی میخوای ؟ چرا فقط نمیری بمیری ؟ چرا نمیفهمی کسی تو رو دوست نداره !
هلن گفت من فقط میخوام حقیقت و بهت بگم
جیمین با حرص گفت حقیقت رو برو به پسر واقعیت بگو نه من !
هلن گفت تو پسر منی ! چرا نمیخوای بفهمی ؟ تهیونگ هیچ ارتباطی با من نداره
همه مون با گیجی به هلن و جیمین خیره شده بودیم
معنی حرفاشونو نمیفهمیدم
جیمین گفت تو یه دروغ گویی اگه میدونستم با اتیش سوزی نمیمیری یه جور دیگه میکشتمت
هلن گفت میدونم اشتباهای زیادی کردم ولی تو واقعا پسر منی ... من قبل از اینکه با چوی اشنا بشم تو رو به دنیا اورده بودم من فقط یه مامور بودم که ماموریتم این بود چوی رو بکشم و این کار را هم کردم
جیمین گفت نمیخوام به حرفات گوش بدم
هلن با عصبانیت گفت تهیونگ پسر واقعی چویه و تو و ا/ت اصلا ربطی به چوی ندارید چوی هیچ وقت با من رابطه نداشت فقط عاشقم شده بود و منم دقیقا ماموریتم این بود که چوی رو عاشق خودم بکنم بعد بکشمش ..... نه تو نه ا/ت خون چوی رو ندارید ... تهیونگ اصلا برادرت نیس و اون پرنده ی دی ان ای تو و تهیونگ رسما چرت و پرت بود اگه باور نمیکنی از جین بپرس
همه مون به جین نگا کردیم
جین گفت من و قاطی دعوای خانوادگی تون نکنید
جیمین گفت جین این چی میگه ؟
جین گفت حرفاش کاملا درسته اونم مثل تو مامور مخفی بوده تا باند های مافیا رو بکشه پایین اینطوری باند چوی رو کشید پایین و به جاش تو رو گذاشتن که بقیه ی باند های مافیا رو اسکل کنی و این کارو هم کردی تو ۶ تا باند مافیا رو اینطوری لو دادی ! حتی اون پرونده ی دی ان ای تو و تهیونگ رو من درست کرده بودم
تهیونگ عصبی شده بود کاملا معلوم بود کفری شده
با صدای لرزون گفت چرا این کارو کردی ؟
هلن گفت چون من میخواستم
تهیونگ با داد گفت تو حق نداری در مورد زندگی مل تصمیم بگیری !
هلن گفت اگه میخوای حقیقت و نفهمی میتونم برم و دیگه اهمیت ندم که همچین ادمایی تو زندگیم بودن !
تازه داشت ماجرا جالب میشد
به الینا اشاره کردم که تهیونگ و جیمین رو ببره و برد
جیمین خیلی عصبی بود
همه سوار ماشینای خودشون شده بودن
رو به هلن گفتم سوار ماشینم شو بریم ببینم ماجرا از چه قراره
هلن با مکث سوار شد میخواستم برم پشت فرمون بشینم که دیدم جونگ کوک همونجا وایستاده و با بقیه نرفته !
خدایا من استرس میگیرم وقتی اینو میبینم الان این موند منو استرس بده !؟
بیخیال شدم و گفتم تو بشین پشت فرمون من پیش هلن میشینم میخوام باهاش حرف بزنم
خیلی خسته به نظر میرسید
ناراحت بود و میدونستم که فقط داره خودشو به خاطر سارا سرزنش میکنه
این واقعا حقش نبود
بدون هیچ حرفی رفتم سمتش و فقط خودمو تو بغلش جا دادم
جیمین با صدای گرفته گفت ببخشید ا/ت ... خیلی سختی کشیدی
به ارومی گفتم اینا تقصیر تو نیست خودتو سرزنش نکن
و ازش جرا شدم
جیمین فقط سرشو به علامت تایید تکون داد ولی یهو متوجه حضور هلن شد
بهش توجهی نکرد و در اصل میخواست ایگنورش بکنه
ولی خود هلن شروع کرد
هلن گفت جیمین !
جیمین که انگار به یه محرک بیرونی نیاز داشت با عصبانیت داد زد و گفت چیه !!! چی میخوای ؟ چرا فقط نمیری بمیری ؟ چرا نمیفهمی کسی تو رو دوست نداره !
هلن گفت من فقط میخوام حقیقت و بهت بگم
جیمین با حرص گفت حقیقت رو برو به پسر واقعیت بگو نه من !
هلن گفت تو پسر منی ! چرا نمیخوای بفهمی ؟ تهیونگ هیچ ارتباطی با من نداره
همه مون با گیجی به هلن و جیمین خیره شده بودیم
معنی حرفاشونو نمیفهمیدم
جیمین گفت تو یه دروغ گویی اگه میدونستم با اتیش سوزی نمیمیری یه جور دیگه میکشتمت
هلن گفت میدونم اشتباهای زیادی کردم ولی تو واقعا پسر منی ... من قبل از اینکه با چوی اشنا بشم تو رو به دنیا اورده بودم من فقط یه مامور بودم که ماموریتم این بود چوی رو بکشم و این کار را هم کردم
جیمین گفت نمیخوام به حرفات گوش بدم
هلن با عصبانیت گفت تهیونگ پسر واقعی چویه و تو و ا/ت اصلا ربطی به چوی ندارید چوی هیچ وقت با من رابطه نداشت فقط عاشقم شده بود و منم دقیقا ماموریتم این بود که چوی رو عاشق خودم بکنم بعد بکشمش ..... نه تو نه ا/ت خون چوی رو ندارید ... تهیونگ اصلا برادرت نیس و اون پرنده ی دی ان ای تو و تهیونگ رسما چرت و پرت بود اگه باور نمیکنی از جین بپرس
همه مون به جین نگا کردیم
جین گفت من و قاطی دعوای خانوادگی تون نکنید
جیمین گفت جین این چی میگه ؟
جین گفت حرفاش کاملا درسته اونم مثل تو مامور مخفی بوده تا باند های مافیا رو بکشه پایین اینطوری باند چوی رو کشید پایین و به جاش تو رو گذاشتن که بقیه ی باند های مافیا رو اسکل کنی و این کارو هم کردی تو ۶ تا باند مافیا رو اینطوری لو دادی ! حتی اون پرونده ی دی ان ای تو و تهیونگ رو من درست کرده بودم
تهیونگ عصبی شده بود کاملا معلوم بود کفری شده
با صدای لرزون گفت چرا این کارو کردی ؟
هلن گفت چون من میخواستم
تهیونگ با داد گفت تو حق نداری در مورد زندگی مل تصمیم بگیری !
هلن گفت اگه میخوای حقیقت و نفهمی میتونم برم و دیگه اهمیت ندم که همچین ادمایی تو زندگیم بودن !
تازه داشت ماجرا جالب میشد
به الینا اشاره کردم که تهیونگ و جیمین رو ببره و برد
جیمین خیلی عصبی بود
همه سوار ماشینای خودشون شده بودن
رو به هلن گفتم سوار ماشینم شو بریم ببینم ماجرا از چه قراره
هلن با مکث سوار شد میخواستم برم پشت فرمون بشینم که دیدم جونگ کوک همونجا وایستاده و با بقیه نرفته !
خدایا من استرس میگیرم وقتی اینو میبینم الان این موند منو استرس بده !؟
بیخیال شدم و گفتم تو بشین پشت فرمون من پیش هلن میشینم میخوام باهاش حرف بزنم
۳۳.۳k
۲۸ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.