پارت ⁷

پارت ⁷
{عشق اجباری}

ویو ا ت

که یهو گوشیم زنگ خورد شماره بود سیو نداشتم میترسیدم بابابزرگم باشه پس نمی‌خواستم جواب بدم که یهو دستم خورد و جواب داده شد
هعیی لعنت به این زندگی شانس ندارم خداا
با دادی که شنیدم ترسو لرزم هزاررر برابر شده بود
ته: کدوم گوری هستی؟؟؟؟؟؟ چرا جواب نمیدیی
ا ت : ت...و...ک.ی.ه.س..ت..ی؟؟( با ترسو تیکه هر کلمه رو میگه)
ته: من کیم؟؟ بهت نشون میدم کی هستم
بعدشم قطع کرد
تمام ترسو لرز وجودمو گرفته بود ولی چرا صداش شبیه ته بود ؟ نکنه ته اومده نه اونکه امریکا بود
وای بیخیال اینا بهتره برم یه جایی قایم شم یه چند وقتیو ولی برم پیش کی؟ خرجمو کی بده؟
وای خداا چه غلطی بکنم؟
درسته یکم پول دارم ولی همش در حد یه ماهمه بعدش چی؟
بزار برم تو گوشیم دنبال کار
« بعد چند ساعت گشتن»
عهه این خوبهه چه عمارت خفنیم هست حقوقشم خوبه تازه اونجا هم هستم امکان نداره پیدام کنن اره همین خوبه
فردا میرم دنبالش.......
.
.
.
بچه ها ببخشید چند روز نذاشتم از این به بعد زود به زود میزارم
نظرتون؟
راستی شرطم داریم
۲۰ لایک
۲۰ کامنت