فیک جیمین دوبال عجیب
فیک جیمین دوبال عجیب
(پارت۱۰)
از زبان ات
اخرین جلسه هم تموم شد جیمین منو رسوند دعوتش کردم گفتم تو چرا با این همه پول بازم خودت رانندگی میکنی گفت من نمیتونم به هرکسی اعتماد کنم ات بزرگ ترین شرکت کره داره تو دستای من اداره میشه شرت اول زندگی احتیاط گفتم راست میگی
۱ هفته بعد
از زبان ات
همه چیز رو یاد گرفتم یه حسی نسبت به حیمین دارم فک کنم بهش علاقه مند شدم رفتم کفش پاشنه بلند پوشیدم یکم لیز سوار مشین شدم رفتم شرکت سرمیز کارم نشستم که باید به انبار بالا میرفتم پرونده به جیمین بدم دیروز گذاشتمش اونجا رفتم داخل دنبال پرونده میگشتم پام لیز خورد وخوردم به پنجره شکسته سرم پاره شدواز سرم خون میمود از پنجره پرت شدم پایین
موهامو باد میزد توصورتم به پایین نگاه کردم من از طبقه اخر افتادم یعنی ۱۵۰ طبقه داشتم به اسمون نگاه میکردم که یکی خودشو از پنجره پرد کرد و بالاشو باز کرد برام مثل یه خواب بود اومد و بغلم کرد و به بالا پرواز کرد کفشم از پام افتاد پایین نگاه کردم جیمینه دست به بالاش زدم محکم فشار دادم گفت ای ات دردم گرفت از سرم هی خون میرفت گفتم میدونستم تو یه موجود عجیبی ولی مخم داره سوت میکشه نه دیگه در این حد عجیب کاملا میدونستم دارم چی میگم اما بیهوش شدم
(پارت۱۰)
از زبان ات
اخرین جلسه هم تموم شد جیمین منو رسوند دعوتش کردم گفتم تو چرا با این همه پول بازم خودت رانندگی میکنی گفت من نمیتونم به هرکسی اعتماد کنم ات بزرگ ترین شرکت کره داره تو دستای من اداره میشه شرت اول زندگی احتیاط گفتم راست میگی
۱ هفته بعد
از زبان ات
همه چیز رو یاد گرفتم یه حسی نسبت به حیمین دارم فک کنم بهش علاقه مند شدم رفتم کفش پاشنه بلند پوشیدم یکم لیز سوار مشین شدم رفتم شرکت سرمیز کارم نشستم که باید به انبار بالا میرفتم پرونده به جیمین بدم دیروز گذاشتمش اونجا رفتم داخل دنبال پرونده میگشتم پام لیز خورد وخوردم به پنجره شکسته سرم پاره شدواز سرم خون میمود از پنجره پرت شدم پایین
موهامو باد میزد توصورتم به پایین نگاه کردم من از طبقه اخر افتادم یعنی ۱۵۰ طبقه داشتم به اسمون نگاه میکردم که یکی خودشو از پنجره پرد کرد و بالاشو باز کرد برام مثل یه خواب بود اومد و بغلم کرد و به بالا پرواز کرد کفشم از پام افتاد پایین نگاه کردم جیمینه دست به بالاش زدم محکم فشار دادم گفت ای ات دردم گرفت از سرم هی خون میرفت گفتم میدونستم تو یه موجود عجیبی ولی مخم داره سوت میکشه نه دیگه در این حد عجیب کاملا میدونستم دارم چی میگم اما بیهوش شدم
۴.۵k
۰۱ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.