فراموشت نمیکنم! P.10
☆پارت اخر فصل اول☆
که جین زنگ زد...
/سلام ا.ت
+علیک
/بابت اونشب عذر میخوام
+توچرا؟
/خواستم یچیزی بگم
+میشنوم
/خب...میدونم جیمینو ۱۰۰ برابر من دوست داری...میتونی با اون باشی...
+چی^متعجب^
/بعد ۲ سال خوب میشناسمت...ولی اینو بدون...هرموقع خواستی برگردی مثل بچگیامون مثل برادر کنارتم...چون قلبی برام نمیمونه...
و قطع کرد...
انگار یه سطل اب سرد ریختن روم...
سر جام صاف ایستاده بودم... باورم نمیشد...ولی جین چیییییییییی؟
همونجا یه جیغ بلند کشیدم که خالی بشم که یهو یه نور خیلی زیاد به چشمام خورد....چشمامو بستم و بعدش سیاهی...........
[ویو جین]
من خیلی ا.ت رو دوست داشتم، اما تو این مدت فهمیدم زمانی که تنها دوستش من بودم براش خوب نبودم و الان اگه بفهمه عشق من یه اشتباه بوده تا اخر عمرش منو نمیبخشه...از این موضوع استفاده کردم با اینکه میدونستم از جیمین نباید انتظاری داشت...هرکاری ازش ممکنه...
[ویو میونگ]
با راننده ی داداشم داشتم میرفتم خونش..منو مامانو بابا رو دعوت کرده برای اولین بار برای تولدش تو خونه...عجیب بود...داشتم به تهیونگ فکر میکردم که یهو راننده ترمز کرد که فهمیدم یچیزی با ماشین برخورد کرد سریع از ماشین پیاده شدیم...با چیزی که دیدم چشمام مثل توپ تنیس شد...اون همون فروشنده بود که داداش مجبورم کرد برم به شخصه دعوتش کنم...اون... اون... اون...
×مردههههههع؟^متعجب و نگران^
راننده: خانوم بهتره ببریمش بیمارستان.....
بردیمش بیمارستان....سریع بردنش اتاق عمل...
[پرش زمانی به ۳ ساعت بعد]
بستریش کردن خداروشکر خطری نبود...
به داداش حین عمل زنگ زدم...
[فلش بک به حین عمل]
×الو داداش
_بله چیشده
×میگم یکی از فروشنده ها ...بهش زدیم
_راننده های اشغال...همشونو اخراج میکنم...الان سالمه؟
×اره اره
_البته اون کارمندم نیست
×چراا؟ دختر خوبیه ها
_ولمان کن(بایسم اعصاب نداره😂)
×باشه باش...فعلا حدافظ
[پایان فلش بک]
[ویو ا.ت]
خب خب باید بگم فصل اول تامام شددددد...
هیاع هیاع😂😂😂😂
شرایط برای پارت بعد:
۵ لایک
۵ کامنت
راستی بگید بنر اصلی رو عوض کنم؟ یا نه؟ اگه به جین یا جیمین برسه تکیلفتون چیه🤣🤣🤣🤣اگه به تهیونگ برسه و من کرم ریخته باشم چی؟😂😂😂😂😂😂
نظراتتونو بگید...
که جین زنگ زد...
/سلام ا.ت
+علیک
/بابت اونشب عذر میخوام
+توچرا؟
/خواستم یچیزی بگم
+میشنوم
/خب...میدونم جیمینو ۱۰۰ برابر من دوست داری...میتونی با اون باشی...
+چی^متعجب^
/بعد ۲ سال خوب میشناسمت...ولی اینو بدون...هرموقع خواستی برگردی مثل بچگیامون مثل برادر کنارتم...چون قلبی برام نمیمونه...
و قطع کرد...
انگار یه سطل اب سرد ریختن روم...
سر جام صاف ایستاده بودم... باورم نمیشد...ولی جین چیییییییییی؟
همونجا یه جیغ بلند کشیدم که خالی بشم که یهو یه نور خیلی زیاد به چشمام خورد....چشمامو بستم و بعدش سیاهی...........
[ویو جین]
من خیلی ا.ت رو دوست داشتم، اما تو این مدت فهمیدم زمانی که تنها دوستش من بودم براش خوب نبودم و الان اگه بفهمه عشق من یه اشتباه بوده تا اخر عمرش منو نمیبخشه...از این موضوع استفاده کردم با اینکه میدونستم از جیمین نباید انتظاری داشت...هرکاری ازش ممکنه...
[ویو میونگ]
با راننده ی داداشم داشتم میرفتم خونش..منو مامانو بابا رو دعوت کرده برای اولین بار برای تولدش تو خونه...عجیب بود...داشتم به تهیونگ فکر میکردم که یهو راننده ترمز کرد که فهمیدم یچیزی با ماشین برخورد کرد سریع از ماشین پیاده شدیم...با چیزی که دیدم چشمام مثل توپ تنیس شد...اون همون فروشنده بود که داداش مجبورم کرد برم به شخصه دعوتش کنم...اون... اون... اون...
×مردههههههع؟^متعجب و نگران^
راننده: خانوم بهتره ببریمش بیمارستان.....
بردیمش بیمارستان....سریع بردنش اتاق عمل...
[پرش زمانی به ۳ ساعت بعد]
بستریش کردن خداروشکر خطری نبود...
به داداش حین عمل زنگ زدم...
[فلش بک به حین عمل]
×الو داداش
_بله چیشده
×میگم یکی از فروشنده ها ...بهش زدیم
_راننده های اشغال...همشونو اخراج میکنم...الان سالمه؟
×اره اره
_البته اون کارمندم نیست
×چراا؟ دختر خوبیه ها
_ولمان کن(بایسم اعصاب نداره😂)
×باشه باش...فعلا حدافظ
[پایان فلش بک]
[ویو ا.ت]
خب خب باید بگم فصل اول تامام شددددد...
هیاع هیاع😂😂😂😂
شرایط برای پارت بعد:
۵ لایک
۵ کامنت
راستی بگید بنر اصلی رو عوض کنم؟ یا نه؟ اگه به جین یا جیمین برسه تکیلفتون چیه🤣🤣🤣🤣اگه به تهیونگ برسه و من کرم ریخته باشم چی؟😂😂😂😂😂😂
نظراتتونو بگید...
۴.۰k
۱۲ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.