(از نفرت تا عشق)
(هیچ توضیحی نمیدم خودت بخون عه گشادم خودتی)
مثل بدبتا تو خیابون راه میرفتم و بارون شدید تو صورتم میزد خسته بودم از این همه فشاری که روم بود و اون پسر عموی لاشی به سختی راه میرفتم زندگی مزخرف به سمت خونه ایلا رفتم که داد زد
ایلا: دختر دیوونه شدی؟
من. اره شدم خستمه چرا باید تو خونه عمو زندگی کنم؟درحالی که اون پسره همش اونجاست همش باهام بحث میکنه ازش بدم میاد نمیتونم نگاش کنم مرتیکه پر*یو*ی(قبل از ی یه د اضاف کن😂)
ایلا. لیا دختر بالا خونه رو اجاره دادی رفت؟
من. اره اره رفت من دیوونم که کقتی پدر مادرم مردن پیش عمو زندگی کردم
خسته از اون همه ویسکی که خورده بودم تو اتاقش رفتم و خودمو پرت کردم رو تخت
من. من حسابتو میرسم کیم تهیونگ(ژون بچم چه مرده واس خودش)
کم کم خوابم برد صبح با صدای داد و فریاد مردی بیدار شدم کلافه خستگی با کلافگی نالیدم
من. نه
تهیونگ. گمشو بیرون دختره هر....(ویس پاک میکنه😑)
من. خودتی عوضی
چاقوش رو تو در فرو کرد(ینی چاقو حاجی چاقو رو فرو کرد😐)
و درو باز کرد
تهیونگ. گمشو بیا بیرون مامانم گریه میکنه خستمون کردی تو بلند شد
من. ازت بدم میااااد
تهیونگ. هه من عاشقتم اصا میمیرم برات
من. پدصگ
دنبالش راه افتادم تو ماشین نه من حرفیدم نه اون به پنجره نگاه کردم پیف
عمو. دخترم کجا رفتی نصف جون شدیم
من. عمو من از پسرت بیزارم میفهمی اینو
خندید و دستمو گرفت و منو تو بغلش راه داد بغلی که نتونستم پیش پدرم حسش کنم بغلش بوی محبت میداد(عر چه کیوت نوشتم)
)علامت عمو@علامت زن عمو$
$. دخترم بورو لباس عوض کن و بیا شام بوخور
من. چشم
طبقه بالا رفتم عموم اینا وضعشون عالی بود در حدی که الان تو ی قصر زندگی میکرد طبقه بالا 5 اتاق داشت یکی ماه من یکی مال تهیونگ یکی مال خواهر کوچیکش که خیلی دوسش دارم اسمشم مایاعه
منم لیا هستم19 سالمه دانشگاه میرم از بچگی اینجا مادر و پدرم تو تصادف کشته شدن این تهیونگم که همش با من بحث داره 25 سالشه(فیکه ها برا همین سنو تعقیر دادم)و متاسفانه شرکت داره و بازم متاسفانه خیلیم جذابه دوتا اتاق دیگم خالین دوتاش اتاق مهمانه توی حیاط یه باغ خیلی بزرگ و یه استخر بزرگ داره اینم بگم پدر من خیلی پولداره و یه عالمه پول برای تو فرزندش که من باشم به جا گذاشت اما اثرار عمو بود که گفت(نه عزیزم چرا باید یه دختر تنها زندگی کنه؟)این تعیونگم 3 ماهه از المان اومده و هی باهم بحثیم
چشمام گرد پیشه و توی افکارم خوابم میبره وقتی بیدار میشم یکی انگار داره بینیمو قلقلک میده چش باز میکنم بله خودشه
جیغ زدم و موهامو توی دستمو گرفتم و کشیدم طوری که انگار روم خیمه زده اونم موهامو گرفت
من. موهامو ول کن(جیغ)
ته. خودت اول گرفتی دختره دیوانه ول کن(داد)
الان پارت جدیدو اپ میکنم هروز 2 پارت💚
مثل بدبتا تو خیابون راه میرفتم و بارون شدید تو صورتم میزد خسته بودم از این همه فشاری که روم بود و اون پسر عموی لاشی به سختی راه میرفتم زندگی مزخرف به سمت خونه ایلا رفتم که داد زد
ایلا: دختر دیوونه شدی؟
من. اره شدم خستمه چرا باید تو خونه عمو زندگی کنم؟درحالی که اون پسره همش اونجاست همش باهام بحث میکنه ازش بدم میاد نمیتونم نگاش کنم مرتیکه پر*یو*ی(قبل از ی یه د اضاف کن😂)
ایلا. لیا دختر بالا خونه رو اجاره دادی رفت؟
من. اره اره رفت من دیوونم که کقتی پدر مادرم مردن پیش عمو زندگی کردم
خسته از اون همه ویسکی که خورده بودم تو اتاقش رفتم و خودمو پرت کردم رو تخت
من. من حسابتو میرسم کیم تهیونگ(ژون بچم چه مرده واس خودش)
کم کم خوابم برد صبح با صدای داد و فریاد مردی بیدار شدم کلافه خستگی با کلافگی نالیدم
من. نه
تهیونگ. گمشو بیرون دختره هر....(ویس پاک میکنه😑)
من. خودتی عوضی
چاقوش رو تو در فرو کرد(ینی چاقو حاجی چاقو رو فرو کرد😐)
و درو باز کرد
تهیونگ. گمشو بیا بیرون مامانم گریه میکنه خستمون کردی تو بلند شد
من. ازت بدم میااااد
تهیونگ. هه من عاشقتم اصا میمیرم برات
من. پدصگ
دنبالش راه افتادم تو ماشین نه من حرفیدم نه اون به پنجره نگاه کردم پیف
عمو. دخترم کجا رفتی نصف جون شدیم
من. عمو من از پسرت بیزارم میفهمی اینو
خندید و دستمو گرفت و منو تو بغلش راه داد بغلی که نتونستم پیش پدرم حسش کنم بغلش بوی محبت میداد(عر چه کیوت نوشتم)
)علامت عمو@علامت زن عمو$
$. دخترم بورو لباس عوض کن و بیا شام بوخور
من. چشم
طبقه بالا رفتم عموم اینا وضعشون عالی بود در حدی که الان تو ی قصر زندگی میکرد طبقه بالا 5 اتاق داشت یکی ماه من یکی مال تهیونگ یکی مال خواهر کوچیکش که خیلی دوسش دارم اسمشم مایاعه
منم لیا هستم19 سالمه دانشگاه میرم از بچگی اینجا مادر و پدرم تو تصادف کشته شدن این تهیونگم که همش با من بحث داره 25 سالشه(فیکه ها برا همین سنو تعقیر دادم)و متاسفانه شرکت داره و بازم متاسفانه خیلیم جذابه دوتا اتاق دیگم خالین دوتاش اتاق مهمانه توی حیاط یه باغ خیلی بزرگ و یه استخر بزرگ داره اینم بگم پدر من خیلی پولداره و یه عالمه پول برای تو فرزندش که من باشم به جا گذاشت اما اثرار عمو بود که گفت(نه عزیزم چرا باید یه دختر تنها زندگی کنه؟)این تعیونگم 3 ماهه از المان اومده و هی باهم بحثیم
چشمام گرد پیشه و توی افکارم خوابم میبره وقتی بیدار میشم یکی انگار داره بینیمو قلقلک میده چش باز میکنم بله خودشه
جیغ زدم و موهامو توی دستمو گرفتم و کشیدم طوری که انگار روم خیمه زده اونم موهامو گرفت
من. موهامو ول کن(جیغ)
ته. خودت اول گرفتی دختره دیوانه ول کن(داد)
الان پارت جدیدو اپ میکنم هروز 2 پارت💚
۴.۲k
۰۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.