پارت 14/و15
پارت_14/و15
اونا با دیدن خندم تعجب کردن
درسام از رو شونه داداشم اومد پایین
بهه تازه یادش افتاده خجالت بکشه
علی هم دستی ب موهاش کشیدو
گفت السا فردا برمیگردیم شیراز
من نمیام.
یعنی چی ابجی سه ساله نیومدی هنوز نمیخوای
برگردی ب شهرت؟؟!!!
علی تو میخوای باز حالم بد بشه؟
نمیام چون یاده گذشته میوفتم
و من اصلا اینو نمیخوام
اخه ابجی حداقل بزار ب مامان بابا بگم
اونا سه ساله چشم انتظارتن
حرصی گفتم علی بیخیالشو
الا هیچی نمیدونم اه اه
بدون صبونه از اشپزخونه رفتم بیرون
صدای پای درسا رو شنیدم داشت دنبالم میومد
میخواستم چیزی بارش کنم بدجور حرصی بودم
ک دستشو انداخت رو شونم
صب کن منم برسون دانشگاه برگشتم نگاش کردم
چشاشو مظلوم کرد میدونستم فقط برا اینکه حواسش
بهم باشه تو راه تصادف نکنم میاد
تو ماشین منتظرش بودم بعد چند دقیقه پیداش شد
سوار شد راه افتادم ک ی ساندویچ نون پنیری گرفت
رو صورتم نگاش کردم
اینجوری نگام نکن یالا بگیر بخورش
از دستش گرفتم ی گاز ریز زدمش ولی واقعا از گلوم
پایین نمیرفت
السا ابجی منتظرم تعریف کن
من. هن؟ چیو تعریف کنم
از دیشب ک اومدی خونه تو فکری
حالت خوب نیس من تورو سه ساله میشناسم
میدونم چیزی شده ک ذهنتو مشغول کرده
دیشبم یادم رفت بپرسم الا منتظرم
عشقم بگو چی ناراحتت کرده
میدونی اگه نگی اونقد کنه میشم
تا اخرش بگی پس خودت مث ادم تعریف کن
تو تعمیرگاه دیدمش
خیلی سعی کرد یچی بهم بگه نمیدونم
چی دیشب اعصابم بهم ریخته بود الانم بیخیالش
ابجی
جان
هنوز دوسش داری
پکر نگاش کردم
درساا حالت خوبه؟!
من ازش متنفرم یادت رفته.
ن ابجی ولی ممکنه هنوز فراموش نکرده باشی
وقتی ک نمیخوای گذشته یادت بیاد وقتی از گذشته
فرار میکنی پس مطمئنن هنوز دوسش داری تو السا
پارت_15
اه درسا میگم نه یعنی ولم کن باو.
پامو رو گاز فشار دادم
اصا اعصابم نزاشتن امروز
اون از علی اینم از درسا
اه بعد ده دقیقه رسیدم جلو دانشگاش از ماشین پیاده
شد
خدافظ.
تنها نرو خونه میام دنبالت مواظب خودت باش
فعلا
دستی براش تکون دادم گازشو گرفتم
صدای اهنگو زیاد کردم
از زبان احسان
هرچقد خواهش کردم
ب حرفام گوش نکرد بدجور داغونم اخه
بی معرفت چرا نمیزاره براش توضیح بدم
وقتی رفتم تعمیرگاه ماشینمو بیارم دیدمش
اومده بود دنبال ماشین دوستش خیلی سعی کردم
باهاش حرف بزنم حتی تعقیبش کردم ولی از دستم در
رف حالا ک فهمیدم تهرانه ادرسشو زیر سنگم باشه
پیدا میکنم هرجور ک شده ب خیلیا سپردم برام
پیداش کنن اون تمومه دنیامه عین سگ پشیمون شدم
سه سال پیش وقتی اون حرفارو بهش زدم
الهام بهم دروغ گفته بود فقط بخاطره دخترخالم
ازشون متنفر شدم ولی دیر فهمیده بودم
ک اون دروغ گفته السا رفته بود الهام بهم گفت
السا با پسرهمسایه شون وقتی ک با من بوده با اونم
رل زده بهم گفت حتی باهم قول قرار ازدواج گذاشتن
من یادم رفته بود ک عشقم برای من بود ن کس دیگه
ای همه چیو یادم رفته بود انروز
هه فرداش فهمیدم از حرفاشون ولی دیگه السایی نبود
ک براش توضیح بدم تمومه فارسو زیرپا گذاشتم نبود
ک نبود حتی ب ذهنمم نمیرسید اون اومده باشه تهران
همون سه سال پیش اومدیم کرج
وقتی ک رفیق فاب السا به هممون گفت اون از ایران
رفته هنوز نفهمیدم چرا بهمون دروغ گفت
چرا نذاشت بیشتر دنبالش بگردیم از خریت خودم
خجالت میکشم چرا ب حرف دوستش گوش کردم
شاید خودم دنباله رفتن السا بودم ک تلاش نکردم
برا پیدا کردنش گوشیم زنگ خورد نگاش کردم
دوستم بود جانم داداش
سلام احسان جان خوبی داداش خبر مهمی دارم برات
خوبم داداش زودباش بگو پیداش کردی؟
ارره داداش احسااان مژده گونی بده بالاخره
پیدا کردم عشقتوووووو
ذوق زده گفتم خدایاااااااااا شکررررررررت عشقمووو
پیدا کرررررد خدایا شکررررررت
صدای خنده ای دوستم اومد
باخنده احسان نمیری از ذوق زیاد
کامران خفشو فقط ادرسو بفرس برام بای
گوشیو قطع کردم ذوق زده همش میخندیدم
اونا با دیدن خندم تعجب کردن
درسام از رو شونه داداشم اومد پایین
بهه تازه یادش افتاده خجالت بکشه
علی هم دستی ب موهاش کشیدو
گفت السا فردا برمیگردیم شیراز
من نمیام.
یعنی چی ابجی سه ساله نیومدی هنوز نمیخوای
برگردی ب شهرت؟؟!!!
علی تو میخوای باز حالم بد بشه؟
نمیام چون یاده گذشته میوفتم
و من اصلا اینو نمیخوام
اخه ابجی حداقل بزار ب مامان بابا بگم
اونا سه ساله چشم انتظارتن
حرصی گفتم علی بیخیالشو
الا هیچی نمیدونم اه اه
بدون صبونه از اشپزخونه رفتم بیرون
صدای پای درسا رو شنیدم داشت دنبالم میومد
میخواستم چیزی بارش کنم بدجور حرصی بودم
ک دستشو انداخت رو شونم
صب کن منم برسون دانشگاه برگشتم نگاش کردم
چشاشو مظلوم کرد میدونستم فقط برا اینکه حواسش
بهم باشه تو راه تصادف نکنم میاد
تو ماشین منتظرش بودم بعد چند دقیقه پیداش شد
سوار شد راه افتادم ک ی ساندویچ نون پنیری گرفت
رو صورتم نگاش کردم
اینجوری نگام نکن یالا بگیر بخورش
از دستش گرفتم ی گاز ریز زدمش ولی واقعا از گلوم
پایین نمیرفت
السا ابجی منتظرم تعریف کن
من. هن؟ چیو تعریف کنم
از دیشب ک اومدی خونه تو فکری
حالت خوب نیس من تورو سه ساله میشناسم
میدونم چیزی شده ک ذهنتو مشغول کرده
دیشبم یادم رفت بپرسم الا منتظرم
عشقم بگو چی ناراحتت کرده
میدونی اگه نگی اونقد کنه میشم
تا اخرش بگی پس خودت مث ادم تعریف کن
تو تعمیرگاه دیدمش
خیلی سعی کرد یچی بهم بگه نمیدونم
چی دیشب اعصابم بهم ریخته بود الانم بیخیالش
ابجی
جان
هنوز دوسش داری
پکر نگاش کردم
درساا حالت خوبه؟!
من ازش متنفرم یادت رفته.
ن ابجی ولی ممکنه هنوز فراموش نکرده باشی
وقتی ک نمیخوای گذشته یادت بیاد وقتی از گذشته
فرار میکنی پس مطمئنن هنوز دوسش داری تو السا
پارت_15
اه درسا میگم نه یعنی ولم کن باو.
پامو رو گاز فشار دادم
اصا اعصابم نزاشتن امروز
اون از علی اینم از درسا
اه بعد ده دقیقه رسیدم جلو دانشگاش از ماشین پیاده
شد
خدافظ.
تنها نرو خونه میام دنبالت مواظب خودت باش
فعلا
دستی براش تکون دادم گازشو گرفتم
صدای اهنگو زیاد کردم
از زبان احسان
هرچقد خواهش کردم
ب حرفام گوش نکرد بدجور داغونم اخه
بی معرفت چرا نمیزاره براش توضیح بدم
وقتی رفتم تعمیرگاه ماشینمو بیارم دیدمش
اومده بود دنبال ماشین دوستش خیلی سعی کردم
باهاش حرف بزنم حتی تعقیبش کردم ولی از دستم در
رف حالا ک فهمیدم تهرانه ادرسشو زیر سنگم باشه
پیدا میکنم هرجور ک شده ب خیلیا سپردم برام
پیداش کنن اون تمومه دنیامه عین سگ پشیمون شدم
سه سال پیش وقتی اون حرفارو بهش زدم
الهام بهم دروغ گفته بود فقط بخاطره دخترخالم
ازشون متنفر شدم ولی دیر فهمیده بودم
ک اون دروغ گفته السا رفته بود الهام بهم گفت
السا با پسرهمسایه شون وقتی ک با من بوده با اونم
رل زده بهم گفت حتی باهم قول قرار ازدواج گذاشتن
من یادم رفته بود ک عشقم برای من بود ن کس دیگه
ای همه چیو یادم رفته بود انروز
هه فرداش فهمیدم از حرفاشون ولی دیگه السایی نبود
ک براش توضیح بدم تمومه فارسو زیرپا گذاشتم نبود
ک نبود حتی ب ذهنمم نمیرسید اون اومده باشه تهران
همون سه سال پیش اومدیم کرج
وقتی ک رفیق فاب السا به هممون گفت اون از ایران
رفته هنوز نفهمیدم چرا بهمون دروغ گفت
چرا نذاشت بیشتر دنبالش بگردیم از خریت خودم
خجالت میکشم چرا ب حرف دوستش گوش کردم
شاید خودم دنباله رفتن السا بودم ک تلاش نکردم
برا پیدا کردنش گوشیم زنگ خورد نگاش کردم
دوستم بود جانم داداش
سلام احسان جان خوبی داداش خبر مهمی دارم برات
خوبم داداش زودباش بگو پیداش کردی؟
ارره داداش احسااان مژده گونی بده بالاخره
پیدا کردم عشقتوووووو
ذوق زده گفتم خدایاااااااااا شکررررررررت عشقمووو
پیدا کرررررد خدایا شکررررررت
صدای خنده ای دوستم اومد
باخنده احسان نمیری از ذوق زیاد
کامران خفشو فقط ادرسو بفرس برام بای
گوشیو قطع کردم ذوق زده همش میخندیدم
۱۴.۶k
۱۷ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.