Ma reine : ملکهِ من♥️👸
Ma reine : ملکهِمن♥️👸
فرزین: این چی ارایشی کردی؟
بهدیس: ارایش دیگ
فرزین: بدو پاکشون کن
بهدیس:چرا خب؟
فرزین: میگم پاک کن(باداد)
گریه ام گرفت ک مادرشوهرم دستمو گرفت
مامان سمیه: گریه نکن خوشگلم پاک کن میدونی ک فرزین روت حساسه
بهدیس: الان من عروس شمام اونم عروس بزرگتون بعد بدون ارایش بیام؟
مامان سمیه: میدونم خب فرزین روت حساسه جیگر مامان
بهدیس: چشم پاک میکنم
تو کیفم ارایش پاکن داشتم پاک کردم و با لوازم خودم ارایش روزانمو انجام دادم و رسیدیم تالار ک فرزین امد دستمو بگیره نذاشتم میدونستم با این لجبازی هام شب خودمو سخت میکنم ولی خب منم قلب داشتم و دلم شکسته بود
رسیدم اونجا ک میز ها دونفر و سه نفر بود فرزین رفت به سمت میز دونفره ک صندلی رو برام جلو کشید ک من رفتم صندلی اونوری نشستم، که فرزین با عصبانیت بهم نگاه میکرد
فرزین:این کارا چی بهدیس؟
بهدیس: نتجیه همون کاری ک گفتی ارایشتو پاک کن
فرزین: خب امشب رفیقم هام میان من خوشم نمیاد ک زنم با ۱۰ کیلو ارایش پیش اینا راه بره
بهدیس:بروبابا
نشسته بودیم ک ایلین با یک لباس به شدت باز و موهای بلندش ک تا پایین پاهاش بود رو باز کرده بود و با کفش هایی پاشنه بلند ک صداش کل سالن ورداشته بود و از ارایشش ک اصلا نگم براتون
فرزین سرش تو گوشیش بود و حواسش نبود ک این دختره امده،زدم رو دست فرزین
بهدیس:فرزین فرزین
فرزین:جانم؟
بهدیس:این دختره امده
فرزین:دختره کی؟
بهدیس:ایلین دیگ
سرشو به عقب چرخوند ک دید ایلین نشسته مو هاش رو زمین افتاده
فرزین:اینو کی دعوت کرده؟
بهدیس:نمدونم
مامان سمیه:من دعوتش کردم (مامانش از اونور میاد)
فرزین:چرا مامان؟
مامان سمیه:چون میخوام شمادوتا رو کنار هم بیبینه و زجر بکشه زیبایی عروسم بهدیس رو بیبینه اتیش بگیره میخوام امشب بارداری بهدیس رو اعلام کنم ک بمیره رو زنده بشه
بهدیس:اون الان با اون سرتیپ امده ک دل پسرتو میبره
فرزین:عشق من جز تو چشمم کسه دیگ رو نمبینه
مامان سمیه:الان اون با صدکیلو ارایش شبیه میمون کون قرمزه بعد تو با یک ارایش کم شبیه ماه ماه عزیزدلم
میاد سر بهدیس رو ماچ میکنه
(بقیش دیگ نمتونم از خستگی چشام وا نمیشع بقیش پارت بعدی)
فرزین: این چی ارایشی کردی؟
بهدیس: ارایش دیگ
فرزین: بدو پاکشون کن
بهدیس:چرا خب؟
فرزین: میگم پاک کن(باداد)
گریه ام گرفت ک مادرشوهرم دستمو گرفت
مامان سمیه: گریه نکن خوشگلم پاک کن میدونی ک فرزین روت حساسه
بهدیس: الان من عروس شمام اونم عروس بزرگتون بعد بدون ارایش بیام؟
مامان سمیه: میدونم خب فرزین روت حساسه جیگر مامان
بهدیس: چشم پاک میکنم
تو کیفم ارایش پاکن داشتم پاک کردم و با لوازم خودم ارایش روزانمو انجام دادم و رسیدیم تالار ک فرزین امد دستمو بگیره نذاشتم میدونستم با این لجبازی هام شب خودمو سخت میکنم ولی خب منم قلب داشتم و دلم شکسته بود
رسیدم اونجا ک میز ها دونفر و سه نفر بود فرزین رفت به سمت میز دونفره ک صندلی رو برام جلو کشید ک من رفتم صندلی اونوری نشستم، که فرزین با عصبانیت بهم نگاه میکرد
فرزین:این کارا چی بهدیس؟
بهدیس: نتجیه همون کاری ک گفتی ارایشتو پاک کن
فرزین: خب امشب رفیقم هام میان من خوشم نمیاد ک زنم با ۱۰ کیلو ارایش پیش اینا راه بره
بهدیس:بروبابا
نشسته بودیم ک ایلین با یک لباس به شدت باز و موهای بلندش ک تا پایین پاهاش بود رو باز کرده بود و با کفش هایی پاشنه بلند ک صداش کل سالن ورداشته بود و از ارایشش ک اصلا نگم براتون
فرزین سرش تو گوشیش بود و حواسش نبود ک این دختره امده،زدم رو دست فرزین
بهدیس:فرزین فرزین
فرزین:جانم؟
بهدیس:این دختره امده
فرزین:دختره کی؟
بهدیس:ایلین دیگ
سرشو به عقب چرخوند ک دید ایلین نشسته مو هاش رو زمین افتاده
فرزین:اینو کی دعوت کرده؟
بهدیس:نمدونم
مامان سمیه:من دعوتش کردم (مامانش از اونور میاد)
فرزین:چرا مامان؟
مامان سمیه:چون میخوام شمادوتا رو کنار هم بیبینه و زجر بکشه زیبایی عروسم بهدیس رو بیبینه اتیش بگیره میخوام امشب بارداری بهدیس رو اعلام کنم ک بمیره رو زنده بشه
بهدیس:اون الان با اون سرتیپ امده ک دل پسرتو میبره
فرزین:عشق من جز تو چشمم کسه دیگ رو نمبینه
مامان سمیه:الان اون با صدکیلو ارایش شبیه میمون کون قرمزه بعد تو با یک ارایش کم شبیه ماه ماه عزیزدلم
میاد سر بهدیس رو ماچ میکنه
(بقیش دیگ نمتونم از خستگی چشام وا نمیشع بقیش پارت بعدی)
۹.۴k
۲۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.