چند پارتی (وقتی از هر روشی برای....) پارت ۱
#هیونجین
#استری_کیدز
وقتی از هر روشی برای خودکشی استفاده میکنی
ماه پشت ابر ها مخفی بود و همین هوا رو تاریک تر از قبل می کرد..باد شدیدی میوزید...هوا سرد بود و تو...روی پله ی آخر پرتگاه ساختمون بلندی که توش زندگی میکردی بودی...
بی حس و بی روح...به ارتفاع بسیار زیادی که تا زمین داشتی نگاه میکردی....تنها خوشحالیت این بود که مطمئناً با این ارتفاع خواهی مرد...
پوزخند دردناکی زدی و یک قدم دیگه هم برداشتی...
برای آخرین بار...نگاهت رو به ابر های پراکنده ی آسمون دادی...
بعد از کلی تلاش...حالا دیگه قرار بود تمومش کنی...این آخرین تلاشت برای مرگ بود
تنها چیزی که بهش فکر میکردی مرگ بود و مرگ بود و مرگ...حتی بدون اینکه اطرافیانت برات اهمیتی داشته باشن...بدون اینکه به این فکر کنی چقدر قرار بعد از مرگت ناراحت و غمگین بشن...بدون فکر کردن به شوهرت...کسی که همیشه سعی کرد تورو خوشحال نگه داره...بدون فکر کردن به اینکه اون قراره بعد از تو بیشتر از هر کس دیگه ای داغون بشه...با بی رحمی میخواستی اونو به سمت روز های فلاکت بارش ببری....ته قلبت میدونستی چقدر خودخواه بودی و چندین و چند بار از یار زندگیت معذرت خواهی کردی...
تو...چندین ماه پیش...تیکه ای عظیم از قلبت رو از دست داده بودی...زمانی که دخترک ۴ سالت رو از مهد کودک به سمت خونه میبردی...زمانی که دستش رو ول کردی...زمانی که اون دختر سرگردون مادرش رو گم کرده بود...و....زمانی که توی یک لحظه....جنازه ی خونی دخترکت رو وسط خیابون دیدی.
همش خودت رو مقصر میدونستی...خودت رو قاتل و دلیل مرگ دخترت میدونستی
بعد از مرگ تنها فرزندت...دیگه نتوسنتی بچه دار بشی...دیگه نتونستی بخندی..دیگه نتونستی حتی به شوهرت..هیونجینی که با تمام وجودت زمانی دوستش داشتی...عشق بورزی
توی این چند ماه...تنها دلیلی که تا الان زنده بودی هیونجین بود...چندین و چند بار قصد خودکشی داشتی..چندین چند بار نزدیک بود موفق هم بشی تا لب مرگ رفتی و فقط بخاطر هیونجین برگشتی
اما الان دیگه...آخر خط بود...
با تمام این افکار...حلقه های اشک به سمت چشمان بی روحت هجوم آوردن...اما حوصله ی اینکه بریزیشون رو هم نداشتی
یک قدم دیگه هم به لبه ی پرتگاه نزدیک شدی...دو قدم...سه قدم....
یک قدم دیگه تا مرگ مونده بود...
میخواستی قدم آخرت رو هم برداری اما با صدای بلند و آشنایی..قلبت از شدت ناراحتی تیر کشید
#استری_کیدز
وقتی از هر روشی برای خودکشی استفاده میکنی
ماه پشت ابر ها مخفی بود و همین هوا رو تاریک تر از قبل می کرد..باد شدیدی میوزید...هوا سرد بود و تو...روی پله ی آخر پرتگاه ساختمون بلندی که توش زندگی میکردی بودی...
بی حس و بی روح...به ارتفاع بسیار زیادی که تا زمین داشتی نگاه میکردی....تنها خوشحالیت این بود که مطمئناً با این ارتفاع خواهی مرد...
پوزخند دردناکی زدی و یک قدم دیگه هم برداشتی...
برای آخرین بار...نگاهت رو به ابر های پراکنده ی آسمون دادی...
بعد از کلی تلاش...حالا دیگه قرار بود تمومش کنی...این آخرین تلاشت برای مرگ بود
تنها چیزی که بهش فکر میکردی مرگ بود و مرگ بود و مرگ...حتی بدون اینکه اطرافیانت برات اهمیتی داشته باشن...بدون اینکه به این فکر کنی چقدر قرار بعد از مرگت ناراحت و غمگین بشن...بدون فکر کردن به شوهرت...کسی که همیشه سعی کرد تورو خوشحال نگه داره...بدون فکر کردن به اینکه اون قراره بعد از تو بیشتر از هر کس دیگه ای داغون بشه...با بی رحمی میخواستی اونو به سمت روز های فلاکت بارش ببری....ته قلبت میدونستی چقدر خودخواه بودی و چندین و چند بار از یار زندگیت معذرت خواهی کردی...
تو...چندین ماه پیش...تیکه ای عظیم از قلبت رو از دست داده بودی...زمانی که دخترک ۴ سالت رو از مهد کودک به سمت خونه میبردی...زمانی که دستش رو ول کردی...زمانی که اون دختر سرگردون مادرش رو گم کرده بود...و....زمانی که توی یک لحظه....جنازه ی خونی دخترکت رو وسط خیابون دیدی.
همش خودت رو مقصر میدونستی...خودت رو قاتل و دلیل مرگ دخترت میدونستی
بعد از مرگ تنها فرزندت...دیگه نتوسنتی بچه دار بشی...دیگه نتونستی بخندی..دیگه نتونستی حتی به شوهرت..هیونجینی که با تمام وجودت زمانی دوستش داشتی...عشق بورزی
توی این چند ماه...تنها دلیلی که تا الان زنده بودی هیونجین بود...چندین و چند بار قصد خودکشی داشتی..چندین چند بار نزدیک بود موفق هم بشی تا لب مرگ رفتی و فقط بخاطر هیونجین برگشتی
اما الان دیگه...آخر خط بود...
با تمام این افکار...حلقه های اشک به سمت چشمان بی روحت هجوم آوردن...اما حوصله ی اینکه بریزیشون رو هم نداشتی
یک قدم دیگه هم به لبه ی پرتگاه نزدیک شدی...دو قدم...سه قدم....
یک قدم دیگه تا مرگ مونده بود...
میخواستی قدم آخرت رو هم برداری اما با صدای بلند و آشنایی..قلبت از شدت ناراحتی تیر کشید
۳۱.۵k
۰۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.