رئیس من
رئیس من
پارت ۹
رفتم در زدم
جیمین: بیا تو(کلافه)
رفتم داخل رو یکی از صندلی های اونجا نشته بود و سرش پایین بود و دستاشو گذاشته بود رو پیشونیش که سرشو اورد بالا و منو دید
جیمین: اوه خوب شد اومدی خانم کیم
ا.ت: چیزی شده رئیس پارک؟
جیمین: بیا بشین
خواستم رو صندلی کناریش بشینم که
جیمین: نه اونجا نه
ا.ت: کجا پس؟(با تعجب)
جیمین: بیا اینجا(به پاش اشاره کرد)
ا.ت: چ...چی؟
جیمین: بیا دیگه
ا.ت: ا...اما چرا؟
که دستمو گرفت و کشوند رو پاش
ا.ت: هی چیکار میکنی؟
اومدم بلند شم که با کاری که کرد شک شدم ا....او....اون منو بوسید!!!(هو هو 🥳😂)
فقط شکه نگاش کردم که بلخره زبون باز کردم
ا.ت: ای....این چه کاری بود؟
جیمین: ببین اون دختره بود که از اتاقم اومد بیرون....خب اون.....اکسم بود اومده گفته بیا برگردیم ولی من نمیخوام و بش گفتم دوس دختر دارم تو هم به اکست گفتی من دوس پسرتم برا همین این کارو کردم
ا.ت: ا...اما اون که الان اینجا نیست
جیمین: درسته ولی اون دختر خیلی موزیه ممکنه جاسوسی فرستاده باشه
ا.ت: خب به من چه
جیمین: تو مگه نمیخوای از شر اون پسره راحت شی؟
ا.ت: خب آره
جیمین: خب منم میخوام از شر این دختره راحت شم پس بهتره باهم همکاری کنیم مگه نه؟
ا.ت: هوفففف باشه بابا
جیمین: امشبم من میرسونمت
ا.ت: چی اما.....
جیمین: مجبوریم
ا.ت: باشه حالا میتونم برم؟
جیمین: برو
از رو پاش بلند شدم و رفتم بیرون که
پارت ۹
رفتم در زدم
جیمین: بیا تو(کلافه)
رفتم داخل رو یکی از صندلی های اونجا نشته بود و سرش پایین بود و دستاشو گذاشته بود رو پیشونیش که سرشو اورد بالا و منو دید
جیمین: اوه خوب شد اومدی خانم کیم
ا.ت: چیزی شده رئیس پارک؟
جیمین: بیا بشین
خواستم رو صندلی کناریش بشینم که
جیمین: نه اونجا نه
ا.ت: کجا پس؟(با تعجب)
جیمین: بیا اینجا(به پاش اشاره کرد)
ا.ت: چ...چی؟
جیمین: بیا دیگه
ا.ت: ا...اما چرا؟
که دستمو گرفت و کشوند رو پاش
ا.ت: هی چیکار میکنی؟
اومدم بلند شم که با کاری که کرد شک شدم ا....او....اون منو بوسید!!!(هو هو 🥳😂)
فقط شکه نگاش کردم که بلخره زبون باز کردم
ا.ت: ای....این چه کاری بود؟
جیمین: ببین اون دختره بود که از اتاقم اومد بیرون....خب اون.....اکسم بود اومده گفته بیا برگردیم ولی من نمیخوام و بش گفتم دوس دختر دارم تو هم به اکست گفتی من دوس پسرتم برا همین این کارو کردم
ا.ت: ا...اما اون که الان اینجا نیست
جیمین: درسته ولی اون دختر خیلی موزیه ممکنه جاسوسی فرستاده باشه
ا.ت: خب به من چه
جیمین: تو مگه نمیخوای از شر اون پسره راحت شی؟
ا.ت: خب آره
جیمین: خب منم میخوام از شر این دختره راحت شم پس بهتره باهم همکاری کنیم مگه نه؟
ا.ت: هوفففف باشه بابا
جیمین: امشبم من میرسونمت
ا.ت: چی اما.....
جیمین: مجبوریم
ا.ت: باشه حالا میتونم برم؟
جیمین: برو
از رو پاش بلند شدم و رفتم بیرون که
۱۰.۶k
۰۵ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.