مرگ تا عشق پارت ۱۵
به طرف در رفتم که کوک گفت :
صبر کن ،با این باهم برید.
ات :باشه
منتظر این موندم اومد پیش من گفت درو باز نمیکنی من هم یه نگا به ایو انداختم با تردید در را باز کردم .
داشتم از در میرفتم بیرون که ایو موهام کشید و اول خودش رفت بیرون یه نیشخند به من زد .
سوار ماشین شدیم به طرف مدرسه رفتیم .
وقتی پیاده شدم به این گفتم اینجا نه من تورو میشناسم و نه تو من را فهمیدی .
ایو: تلاشم میکنم .
و رفت داخل .
من هم به طرف دفتر انتظار رفتم تا کلاس انتقالی را بهم اعلام کنن.
بعد از گرفتن سماره انتقالی کلاس به طرف کلاس رفتم.
یک جای خالی ته کلاس بود اونجا نشستم .
از شانس بد من ایو هم توی کلاس ما بود.
کلاسم تموم شد داشتم وسایلم را جمع میکردم که ایو با دوستاش بود اومد تمام وسایل من را بهم ریخت و از کلاس بیرون رفت.
صبر کن ،با این باهم برید.
ات :باشه
منتظر این موندم اومد پیش من گفت درو باز نمیکنی من هم یه نگا به ایو انداختم با تردید در را باز کردم .
داشتم از در میرفتم بیرون که ایو موهام کشید و اول خودش رفت بیرون یه نیشخند به من زد .
سوار ماشین شدیم به طرف مدرسه رفتیم .
وقتی پیاده شدم به این گفتم اینجا نه من تورو میشناسم و نه تو من را فهمیدی .
ایو: تلاشم میکنم .
و رفت داخل .
من هم به طرف دفتر انتظار رفتم تا کلاس انتقالی را بهم اعلام کنن.
بعد از گرفتن سماره انتقالی کلاس به طرف کلاس رفتم.
یک جای خالی ته کلاس بود اونجا نشستم .
از شانس بد من ایو هم توی کلاس ما بود.
کلاسم تموم شد داشتم وسایلم را جمع میکردم که ایو با دوستاش بود اومد تمام وسایل من را بهم ریخت و از کلاس بیرون رفت.
۲۴.۳k
۰۱ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.