p¹
با صدای الارم چشمامو باز کردم
ساعت 6:30 بود!!.
وایی باز دیرم شده...
با عجله از روی تختم پریدم و سمت حموم
رفتم...
بعد از 20 مین از حموم دراومدم
یه آرایش ساده کردم
موهامو سشوار کشیدم و از دو طرف
روی شونه هام ریختم
سمت کمد لباس هام رفتم
کت شلوار کرمی رنگم رو برداشتم
و پوشیدم
آقای پارک خیلی روی تمیزی حساس بود!..
سوئیچ ماشینم رو برداشتم
و با استرس و عجله حرکت کردم
-15مین بعد-
وارد شرکت شدم..
10مین دیر کرده بودم و این یعنی فاجعه!.
وارد شرکت شدم و با چیزی که دیدم
شوکه شدم
شرکت خالی بود!!.
با خوشحالی از اینکه زود رسیدم
سمت نگهبان حرکت کردم...
شرایطپارتبعد:
³⁵تالایکوکامنت
-𝑨𝒎𝒆𝒍𝒊𝒂
ساعت 6:30 بود!!.
وایی باز دیرم شده...
با عجله از روی تختم پریدم و سمت حموم
رفتم...
بعد از 20 مین از حموم دراومدم
یه آرایش ساده کردم
موهامو سشوار کشیدم و از دو طرف
روی شونه هام ریختم
سمت کمد لباس هام رفتم
کت شلوار کرمی رنگم رو برداشتم
و پوشیدم
آقای پارک خیلی روی تمیزی حساس بود!..
سوئیچ ماشینم رو برداشتم
و با استرس و عجله حرکت کردم
-15مین بعد-
وارد شرکت شدم..
10مین دیر کرده بودم و این یعنی فاجعه!.
وارد شرکت شدم و با چیزی که دیدم
شوکه شدم
شرکت خالی بود!!.
با خوشحالی از اینکه زود رسیدم
سمت نگهبان حرکت کردم...
شرایطپارتبعد:
³⁵تالایکوکامنت
-𝑨𝒎𝒆𝒍𝒊𝒂
۲۹.۷k
۲۰ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.