بچه که بودم
بچه که بودم
از بس مغرور بودم
هر وقت مامانم میرفت جایی و منو با خودش نمیبرد
مثل بقیه بچه ها پشتش گریه نمیکردم و ا لتماس نمیکردم ...
ولی به محضی که میرفت میترکیدم از گریه ....
بزرگ تر که شدم رفتنای زیادی رو دیدم ،
چیزای زیادی رو از دست دادم
اما هرگز برای داشتنشون التماس نکردم
ولی شبای زیادی تو تنهایی اشک ریختم و حسرت خوردم ....
هنوزم همونم !!!!!!!!
هرگز برای داشتن و نگه داشتن چیزی یا کسی ا لتماس نمیکنم .
فقط بی صداااااااااااااا ............................
از بس مغرور بودم
هر وقت مامانم میرفت جایی و منو با خودش نمیبرد
مثل بقیه بچه ها پشتش گریه نمیکردم و ا لتماس نمیکردم ...
ولی به محضی که میرفت میترکیدم از گریه ....
بزرگ تر که شدم رفتنای زیادی رو دیدم ،
چیزای زیادی رو از دست دادم
اما هرگز برای داشتنشون التماس نکردم
ولی شبای زیادی تو تنهایی اشک ریختم و حسرت خوردم ....
هنوزم همونم !!!!!!!!
هرگز برای داشتن و نگه داشتن چیزی یا کسی ا لتماس نمیکنم .
فقط بی صداااااااااااااا ............................
۳.۰k
۲۴ آذر ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.