𝐍𝐢𝐠𝐡𝐭 𝐢𝐧 𝐟𝐫𝐨𝐬𝐞𝐭³
ساعت 8:30
یونگی بعد از شنیدن جیغ ا.ت دنیا رو دنبال ا.ت زیر و رو کرد.زیر هر دونه سنگ هر گوشه و کناری.توی ماشین توی چادر های دیگه توی دستشویی حتی امتداد جاده رو سه کیلومتر دوییده بود تا کافه ای که دیشب دیده بود رو بگرده اما خبری از ا.ت نبود همه بچه ها داشتن دنبال ا.ت میگشتن اما...خب نتونستن!نتونستن پیداش کنن
یونگی"اصلا نمیفهمم!کجا ممکنه رفته باشه؟*صدای گرفته"
کوک"خب...شاید داره بازی میکنه میدونی چی میگم؟مثل قایم موشک."
یونگی"چرا باید قایم بشه؟"
یونا"آخه وقتی که ما بچه بودیم یه بار هم کوک تو جنگل قایم شده بود.مامان بابامون خیلی دنبالش گشتن"
کوک"نونا میشه آبروی منو نبری؟"
یونا"مگه دروغ میگم؟"
جین"بسه دیگه!دختره گم شده!بعد شما دارین مسخره بازی درمیارین؟"
یئون"من میگم باید به پلیس زنگ بزنیم...اینجا منطقه حفاظت شده س.حیوونای وحشی..."
یونگی"یعنی میگی حیوونا ا.ت رو خوردن؟"
یئون"من همچین حرفی نزدم یونگی!منظورم اینه شاید گم شده...یا زخمی شده شاید اصلا اتفاقی براش افتاده که نمیتونه برگرده"
کوک︎"من سعی کردم به پلیس زنگ بزنم ولی اینجا آنتن نداره."
جین"باید بگردیم پیداش کنیم.اگه بخوایم دنبال پلیس بریم ممکنه کار از کار بگذره"
یئون"خیلی خب بچه ها.پخش میشیم.من توی غرب و جین توی شمال رو میگردیم یونگی تو برو سمت جنوب و شما دوتا هم طرف شرق رو بگردین"
یونا"حال میکنی داداشی؟قراره با خواهر فوق العاده ت کارآگاه باشی.عالی نیست؟"
کوک"جین میشه لطفا تو با یونا بری؟من اگه اونجا هم مجبور باشم اینو تحمل کنم قول نمیدم خودمو نکشم"
جین"میشه برای یک لحظه هم که شده مسخره بازی رو کنار بذارین؟پای جون یه آدم وسطه!"
کوک ویونا"ببخشید هیونگ"
یونگی"بچه ها لازم نیست خودتونو انقدر به زحمت بندازین. میتونم برم شهر و با پلیس برگردم"
یئون"چی میگی یونگیا؟منظورت اینه وقتی ا.ت گم شده ما بریم خوش گذرونی؟"
جین"ااین از خود گذشتگی ها رو بذارین کنار. هر کسی یدونه چوب ورداره شاید لازم بشه از خودمون دفاع کنیم"
یونگی"از همتون ممنونم."
جین"بیخیال پسر."
یئون"اگه گم شدید یا جهتتون رو گم کردین همونجا که هستین بشنین دور خودتون نچرخید توی کوله هاتون قطب نما گذاشتم از همون جهتی که رفتید به عقب برگردین فقط توی جهت معین و مشخص راه برین مراقب خودتون باشین!ساعت پنج بعد از ظهر هممون برمیگردیم همینجا"
یونگی بعد از شنیدن جیغ ا.ت دنیا رو دنبال ا.ت زیر و رو کرد.زیر هر دونه سنگ هر گوشه و کناری.توی ماشین توی چادر های دیگه توی دستشویی حتی امتداد جاده رو سه کیلومتر دوییده بود تا کافه ای که دیشب دیده بود رو بگرده اما خبری از ا.ت نبود همه بچه ها داشتن دنبال ا.ت میگشتن اما...خب نتونستن!نتونستن پیداش کنن
یونگی"اصلا نمیفهمم!کجا ممکنه رفته باشه؟*صدای گرفته"
کوک"خب...شاید داره بازی میکنه میدونی چی میگم؟مثل قایم موشک."
یونگی"چرا باید قایم بشه؟"
یونا"آخه وقتی که ما بچه بودیم یه بار هم کوک تو جنگل قایم شده بود.مامان بابامون خیلی دنبالش گشتن"
کوک"نونا میشه آبروی منو نبری؟"
یونا"مگه دروغ میگم؟"
جین"بسه دیگه!دختره گم شده!بعد شما دارین مسخره بازی درمیارین؟"
یئون"من میگم باید به پلیس زنگ بزنیم...اینجا منطقه حفاظت شده س.حیوونای وحشی..."
یونگی"یعنی میگی حیوونا ا.ت رو خوردن؟"
یئون"من همچین حرفی نزدم یونگی!منظورم اینه شاید گم شده...یا زخمی شده شاید اصلا اتفاقی براش افتاده که نمیتونه برگرده"
کوک︎"من سعی کردم به پلیس زنگ بزنم ولی اینجا آنتن نداره."
جین"باید بگردیم پیداش کنیم.اگه بخوایم دنبال پلیس بریم ممکنه کار از کار بگذره"
یئون"خیلی خب بچه ها.پخش میشیم.من توی غرب و جین توی شمال رو میگردیم یونگی تو برو سمت جنوب و شما دوتا هم طرف شرق رو بگردین"
یونا"حال میکنی داداشی؟قراره با خواهر فوق العاده ت کارآگاه باشی.عالی نیست؟"
کوک"جین میشه لطفا تو با یونا بری؟من اگه اونجا هم مجبور باشم اینو تحمل کنم قول نمیدم خودمو نکشم"
جین"میشه برای یک لحظه هم که شده مسخره بازی رو کنار بذارین؟پای جون یه آدم وسطه!"
کوک ویونا"ببخشید هیونگ"
یونگی"بچه ها لازم نیست خودتونو انقدر به زحمت بندازین. میتونم برم شهر و با پلیس برگردم"
یئون"چی میگی یونگیا؟منظورت اینه وقتی ا.ت گم شده ما بریم خوش گذرونی؟"
جین"ااین از خود گذشتگی ها رو بذارین کنار. هر کسی یدونه چوب ورداره شاید لازم بشه از خودمون دفاع کنیم"
یونگی"از همتون ممنونم."
جین"بیخیال پسر."
یئون"اگه گم شدید یا جهتتون رو گم کردین همونجا که هستین بشنین دور خودتون نچرخید توی کوله هاتون قطب نما گذاشتم از همون جهتی که رفتید به عقب برگردین فقط توی جهت معین و مشخص راه برین مراقب خودتون باشین!ساعت پنج بعد از ظهر هممون برمیگردیم همینجا"
۱.۷k
۰۷ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.