فیک عشق دردسرساز
«پارت:۴»
گفتم ...
+نمیتونم! بعد یه اتفاقی که برام افتاد دیگه مثل قبل نشدم.
-چه اتفاقی؟
+به تو ربطی نداره سرت به کار خودت باشه.
-باشه.
رفتم توی حیاط بزرگی که داشت، کنار استخر بزرگ وسط حیاط نشستم.
فواره های قشنگ و بلندی داشت.
چند ساعت سرگرم بودم که حس کردم یکی پشتمه، اومد دستشو بزاره روی شونم که دستشو از پشت گرفتم و انداختمش تو آب.
از آب که بیرون اومد دیدم تهیونگه.
موهای خیسشو از جلوی چشمش کنار زد و بهم خیره شد.
به نظر میومد خیلی جدی شده باشه.
کاش همیشه جدی بود.
اومد بیرون و رو به روم وایساد، یه حسی بهمم میگفت زیاده روی کردم..
+قانون شماره دوم از پشت سر بی خبری بهم نزدیک نشو.
حرفی نمیزد و تو چشام زل زده بود.
+اهم اهم ....خوبی؟
یهو منو انداخت رو کولش و حرکت کرد.
+هوییی چطور جرعت میکنی؟؟؟به من دست نزن بزارم پایین!!!منو بزار پاییننننن.
یهو وایساد...یا خدا حال به حاله؟
آوردم پایین و بدون هیچ حرفی گذاشت لبه ی استخر.
اومد نزدیکتر و تو گوشم گفت...
-تو قانون داری درست،اما منم تلافی بلدم.
این شخصیتش هات ترش میکرد نگام کرد و یه پوزخند زد و هلم داد .....داشتم میوفتادم که از لباسش گرفتم که نیوفتم اماتعادلش به هم خورد واونم با من افتاد تو آب.
دقیقا روی من بود و نمیتونستم از زیر آب بیام بیرون.
دستش دور کمرم حلقه شد و آوردم بیرون.
نفس نفس میزدم و از سر تا پام آب میچکید.
یه سیلی زدم بهش و خواستم برم که حلقه دستشو دورم تنگ تر کرد و سرمو گرفت و آورد جلو.
شوکه بودم چرا اینجوری میکنه؟
یهو یه چیزی روی لبم حس کردم.
نمیتونستم از شدت شوکی حتی پلک بزنم.
ازم جدا شد و پیشونیش و به پیشونیم چسبوند.
ا...ا....اون الان چه غلطی کرد؟؟؟؟
هلش دادم و از استخر اومدم بیرون.
دیدم دیوید و از پشت بغلم کرد.
+ولم کن تا نکشتمت!
-ازت ممنونم مورا....که اومدی تو زندگیم.
بدنم لرز خفیفی کرد...نه نه نه....مورا به خودت بیا لطفا.
+ من فقط یه مدت کوتاه اینجام الکی دلتو خوش نکن همین.
-همینشم برام خوبه.
دستشو از دورم باز کردم و رفتم داخل.
از پله ها با سرعت بالا رفتم و رفتم تو اتاقم.
هوف گند بزنن به شانسم😫
چندتا لباس و حوله برداشتم و رفتم حموم.
یه دوش آب گرم گرفتمو اومدم بیرون....
(نظر و لایک فراموش نشه😘)
گفتم ...
+نمیتونم! بعد یه اتفاقی که برام افتاد دیگه مثل قبل نشدم.
-چه اتفاقی؟
+به تو ربطی نداره سرت به کار خودت باشه.
-باشه.
رفتم توی حیاط بزرگی که داشت، کنار استخر بزرگ وسط حیاط نشستم.
فواره های قشنگ و بلندی داشت.
چند ساعت سرگرم بودم که حس کردم یکی پشتمه، اومد دستشو بزاره روی شونم که دستشو از پشت گرفتم و انداختمش تو آب.
از آب که بیرون اومد دیدم تهیونگه.
موهای خیسشو از جلوی چشمش کنار زد و بهم خیره شد.
به نظر میومد خیلی جدی شده باشه.
کاش همیشه جدی بود.
اومد بیرون و رو به روم وایساد، یه حسی بهمم میگفت زیاده روی کردم..
+قانون شماره دوم از پشت سر بی خبری بهم نزدیک نشو.
حرفی نمیزد و تو چشام زل زده بود.
+اهم اهم ....خوبی؟
یهو منو انداخت رو کولش و حرکت کرد.
+هوییی چطور جرعت میکنی؟؟؟به من دست نزن بزارم پایین!!!منو بزار پاییننننن.
یهو وایساد...یا خدا حال به حاله؟
آوردم پایین و بدون هیچ حرفی گذاشت لبه ی استخر.
اومد نزدیکتر و تو گوشم گفت...
-تو قانون داری درست،اما منم تلافی بلدم.
این شخصیتش هات ترش میکرد نگام کرد و یه پوزخند زد و هلم داد .....داشتم میوفتادم که از لباسش گرفتم که نیوفتم اماتعادلش به هم خورد واونم با من افتاد تو آب.
دقیقا روی من بود و نمیتونستم از زیر آب بیام بیرون.
دستش دور کمرم حلقه شد و آوردم بیرون.
نفس نفس میزدم و از سر تا پام آب میچکید.
یه سیلی زدم بهش و خواستم برم که حلقه دستشو دورم تنگ تر کرد و سرمو گرفت و آورد جلو.
شوکه بودم چرا اینجوری میکنه؟
یهو یه چیزی روی لبم حس کردم.
نمیتونستم از شدت شوکی حتی پلک بزنم.
ازم جدا شد و پیشونیش و به پیشونیم چسبوند.
ا...ا....اون الان چه غلطی کرد؟؟؟؟
هلش دادم و از استخر اومدم بیرون.
دیدم دیوید و از پشت بغلم کرد.
+ولم کن تا نکشتمت!
-ازت ممنونم مورا....که اومدی تو زندگیم.
بدنم لرز خفیفی کرد...نه نه نه....مورا به خودت بیا لطفا.
+ من فقط یه مدت کوتاه اینجام الکی دلتو خوش نکن همین.
-همینشم برام خوبه.
دستشو از دورم باز کردم و رفتم داخل.
از پله ها با سرعت بالا رفتم و رفتم تو اتاقم.
هوف گند بزنن به شانسم😫
چندتا لباس و حوله برداشتم و رفتم حموم.
یه دوش آب گرم گرفتمو اومدم بیرون....
(نظر و لایک فراموش نشه😘)
۴۱.۴k
۲۳ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.