진정한 사랑❤
진정한 사랑❤
P~۴۲
جیمین:اههههه*مست*
کوک:اوو مست شد جینا خدا به خودت رحم کنه 😂
جینا:🥺😑ساعت چنده
کوک:۱:۳۰
جینا:بهتره برگردیم
کوک:اوکه
* بزور جیمین رو بلند کردن و به سمت خونه حرکت کردن کوک به خونه خودش و جینا و جیمین رفتن به خونه خودشون جینا جیمین رو بزور برد برد تو اتاق و پرتش کرد رو تخت*
جینا:اهه کمرم
جیمین:جینا...بیب🥺*مست*
جینا:چته......
جیمین:بیا اینجا کاریت ندارم*مست*
جینا:هه عمرا فک کردی من خرم
جیمین:اره
جینا:چییی خودتی *جیمین بلند شد و دست جینا رو گرفت و پرتش کرد رو تخت و بعدش............ *
💃🏼خماری آی خماری 💃🏾
🤭دلم نمیاد خب ادامه🤭
*بعدش روش خیمه زد و گف *
جیمین:بیب..من من نیاز دارم
جینا:چی (😑خدایااا)فکرشم نکن
جیمین:لطفا بیب
جینا:الان خیلی مستی منو پاره میکنی🤌🏻
جیمین:دو یا سه
جینا:دو یا سه چی؟؟
جیمین:راند*بعد شروع کرد به بوسیدن جینا و 🙂*
صلوات بفرستید به روحه شاد جینا😔
صبح:
ویو جینا:
صبح از خواب بیدار شدم دلم درد میکرد دیدم جیمین خیلی کیوت تو بغلم خوابه و سرش و برده تو گردنم و بغلم کرده
جینا:ایشش..... جیمیناااااا*عربده*
بادیگارد حیاط:بسم الله الرحمن الرحیم
جیمین:همم چته*خوابالو*
جینا:پاشو😡*داد عصبی*
جیمین:*نشست *بگو.... وایسا چرا ما دوتا لختیم
جینا:هه😏 واقعا یادت نمیاد یا خودتو به نفهمی زدی😠(نفهم خودتی دختره.....)
جیمین:«یکم به سرم فشار اوردم و اتفاق های دیشب یادم اومد و یه لبخند بزرگ زدم»
جینا:چرا داری میخندی نکنه خوشحالی😠
جیمین:بیب دلت درد میکنه
جینا:نگو بیب *داد *
بادیگارد حیاط:یا خدا
خدمتکار تو آشپزخونه:ارامش قبل طوفانه
!:وای خدا لطفا منو نکش هنوز ارزو دارم
جیمین:داد نزن بیا بریم حموم«جینا رو براید استایل بغل کردم و بردم حموم و حموم کردیم و اومدیم بیرون لباسامون رو پوشیدیم»
جینا:ایشش
جیمین:نکن دیگه بیا اشتی *رفت نزدیک جینا و لباشو محکم بوسید *
جیمین:😊چقدر کیوت و ترسناک میشی وقتی عصبی میشی بیا بریم
جینا:هوف من گشنمه دستت رو بزار کنار *و بی توجه به جیمین درو باز کرد و رفت بیرون *
جیمین:اخ که از دست تو ولی دیشب هم خوش گذشت*لباشو لیس زد و رفت پایین دید جینا رو مبل نشسته و داره تلویزیو میبینه و اجوما و بقیه دارن صبحونه درست میکنند دیدم ساعت ۶:۳۰ برا همین رفتم و.......*
🥲ببخشید کار داشتم🥴
🥰لایک و کامنت پلیز🥰
#نفر_بعدی_درکار_نیست
#ما_کیپاپرا_متهدیم
P~۴۲
جیمین:اههههه*مست*
کوک:اوو مست شد جینا خدا به خودت رحم کنه 😂
جینا:🥺😑ساعت چنده
کوک:۱:۳۰
جینا:بهتره برگردیم
کوک:اوکه
* بزور جیمین رو بلند کردن و به سمت خونه حرکت کردن کوک به خونه خودش و جینا و جیمین رفتن به خونه خودشون جینا جیمین رو بزور برد برد تو اتاق و پرتش کرد رو تخت*
جینا:اهه کمرم
جیمین:جینا...بیب🥺*مست*
جینا:چته......
جیمین:بیا اینجا کاریت ندارم*مست*
جینا:هه عمرا فک کردی من خرم
جیمین:اره
جینا:چییی خودتی *جیمین بلند شد و دست جینا رو گرفت و پرتش کرد رو تخت و بعدش............ *
💃🏼خماری آی خماری 💃🏾
🤭دلم نمیاد خب ادامه🤭
*بعدش روش خیمه زد و گف *
جیمین:بیب..من من نیاز دارم
جینا:چی (😑خدایااا)فکرشم نکن
جیمین:لطفا بیب
جینا:الان خیلی مستی منو پاره میکنی🤌🏻
جیمین:دو یا سه
جینا:دو یا سه چی؟؟
جیمین:راند*بعد شروع کرد به بوسیدن جینا و 🙂*
صلوات بفرستید به روحه شاد جینا😔
صبح:
ویو جینا:
صبح از خواب بیدار شدم دلم درد میکرد دیدم جیمین خیلی کیوت تو بغلم خوابه و سرش و برده تو گردنم و بغلم کرده
جینا:ایشش..... جیمیناااااا*عربده*
بادیگارد حیاط:بسم الله الرحمن الرحیم
جیمین:همم چته*خوابالو*
جینا:پاشو😡*داد عصبی*
جیمین:*نشست *بگو.... وایسا چرا ما دوتا لختیم
جینا:هه😏 واقعا یادت نمیاد یا خودتو به نفهمی زدی😠(نفهم خودتی دختره.....)
جیمین:«یکم به سرم فشار اوردم و اتفاق های دیشب یادم اومد و یه لبخند بزرگ زدم»
جینا:چرا داری میخندی نکنه خوشحالی😠
جیمین:بیب دلت درد میکنه
جینا:نگو بیب *داد *
بادیگارد حیاط:یا خدا
خدمتکار تو آشپزخونه:ارامش قبل طوفانه
!:وای خدا لطفا منو نکش هنوز ارزو دارم
جیمین:داد نزن بیا بریم حموم«جینا رو براید استایل بغل کردم و بردم حموم و حموم کردیم و اومدیم بیرون لباسامون رو پوشیدیم»
جینا:ایشش
جیمین:نکن دیگه بیا اشتی *رفت نزدیک جینا و لباشو محکم بوسید *
جیمین:😊چقدر کیوت و ترسناک میشی وقتی عصبی میشی بیا بریم
جینا:هوف من گشنمه دستت رو بزار کنار *و بی توجه به جیمین درو باز کرد و رفت بیرون *
جیمین:اخ که از دست تو ولی دیشب هم خوش گذشت*لباشو لیس زد و رفت پایین دید جینا رو مبل نشسته و داره تلویزیو میبینه و اجوما و بقیه دارن صبحونه درست میکنند دیدم ساعت ۶:۳۰ برا همین رفتم و.......*
🥲ببخشید کار داشتم🥴
🥰لایک و کامنت پلیز🥰
#نفر_بعدی_درکار_نیست
#ما_کیپاپرا_متهدیم
۴.۱k
۰۹ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.