𝑺𝒉𝒐𝒕 12 🌒⛓️
𝑺𝒉𝒐𝒕 12 🌒⛓️
با این حرفام متوجه اشکایی ک از چشمم سر میخورد رو گونم شدم نمیتونستم جلوشونو بگیرم
با همون وضع ماشینو روشن کردم و به سمت بیمارستان رفتم
*2 ماه بعد*
جیمین ویو
نشستم روی صندلی کنار تخت و گرفتم هنوزم چشماش بسته بود 2 ماه پیش 4 روز بعد از عمل گفتن ک به کما رفته من منتظرش بودم میدونستم ک خوب میشه
بهش لبخند زدم
جیمین : پس کی بهوش میای؟
با صدای در چشم ازش گرفتم و چشم به در دوختم دکتر بود
دکتر : سلام آقای پارک
جیمین : سلام خوبید؟
دکتر : مرسی
اومد کنارم وایساد
دکتر : هنوزم به پیشنهادم فکر نکردید آقای پارک؟
جیمین : من سر حرفم هستم
دکتر : اما خودتون خبری خوب میدونید هیچ امیدی نیست
جیمین : دیگه نمیخوام چیزی بشنوم لطفا برید بیرون
دکتر : اما با این کار جون خیلیا رو میتونید نجات بدید
جیمین : ا/ت خوب میشه من مطمعنم
نفس عمیقی کشید و رفت بیرون بهم پیشنهاد داده بودن ک اهدای عضو کنن ولی من اجازه ندادم از اونجایی هم ک باباش یه سابقه داره از من اجازه میگیرن چون توی زندان ما بوده
در باز شد نگاه کردم جیمز بود
جیمز : حدس میزدم اینجا باشی برات غذا اوردم گفتم شاید گرسنه باشی
جیمین : ممنونم
جیمز : حالش بهتره؟
جیمین : مثل بقیه روزاس
جیمز : جیمین
منتظر بهش نگاه کردم
جیمز : میخوای .... به پیشنهاد دکتر فکر کنی؟
جیمین : جیمز تو چی داری میگی
جیمز : میدونی ک ا/ت برای کنم خیلی مهمه ولی جیمین الان 2 ماهه ک هیچ تغییری نکرده
جیمین : جیمز تمومش کن ا/ت خوب میشه
چیزی نگفت نفس طولانی ای کشید و جلوم وایساد و دستشو سکته دراز کرد
جیمز : میخوای یکم هوا بخوری؟
به این خیلی نیاز داشتم برای همین دستشو گرفتم و بلند شدم باهاش رفتم تو حیاط ذهنم خیلی مشغول بود نمیتونستم تمرکز کنم
ببخشید کمه جبران میکنم 🥺🖇💓
با این حرفام متوجه اشکایی ک از چشمم سر میخورد رو گونم شدم نمیتونستم جلوشونو بگیرم
با همون وضع ماشینو روشن کردم و به سمت بیمارستان رفتم
*2 ماه بعد*
جیمین ویو
نشستم روی صندلی کنار تخت و گرفتم هنوزم چشماش بسته بود 2 ماه پیش 4 روز بعد از عمل گفتن ک به کما رفته من منتظرش بودم میدونستم ک خوب میشه
بهش لبخند زدم
جیمین : پس کی بهوش میای؟
با صدای در چشم ازش گرفتم و چشم به در دوختم دکتر بود
دکتر : سلام آقای پارک
جیمین : سلام خوبید؟
دکتر : مرسی
اومد کنارم وایساد
دکتر : هنوزم به پیشنهادم فکر نکردید آقای پارک؟
جیمین : من سر حرفم هستم
دکتر : اما خودتون خبری خوب میدونید هیچ امیدی نیست
جیمین : دیگه نمیخوام چیزی بشنوم لطفا برید بیرون
دکتر : اما با این کار جون خیلیا رو میتونید نجات بدید
جیمین : ا/ت خوب میشه من مطمعنم
نفس عمیقی کشید و رفت بیرون بهم پیشنهاد داده بودن ک اهدای عضو کنن ولی من اجازه ندادم از اونجایی هم ک باباش یه سابقه داره از من اجازه میگیرن چون توی زندان ما بوده
در باز شد نگاه کردم جیمز بود
جیمز : حدس میزدم اینجا باشی برات غذا اوردم گفتم شاید گرسنه باشی
جیمین : ممنونم
جیمز : حالش بهتره؟
جیمین : مثل بقیه روزاس
جیمز : جیمین
منتظر بهش نگاه کردم
جیمز : میخوای .... به پیشنهاد دکتر فکر کنی؟
جیمین : جیمز تو چی داری میگی
جیمز : میدونی ک ا/ت برای کنم خیلی مهمه ولی جیمین الان 2 ماهه ک هیچ تغییری نکرده
جیمین : جیمز تمومش کن ا/ت خوب میشه
چیزی نگفت نفس طولانی ای کشید و جلوم وایساد و دستشو سکته دراز کرد
جیمز : میخوای یکم هوا بخوری؟
به این خیلی نیاز داشتم برای همین دستشو گرفتم و بلند شدم باهاش رفتم تو حیاط ذهنم خیلی مشغول بود نمیتونستم تمرکز کنم
ببخشید کمه جبران میکنم 🥺🖇💓
۴۷.۸k
۰۲ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.