پارت ۲
پارت ۲
کوک عصبی بود یعنی چی ؟؟؟؟
جونگکوک: چیییی؟؟؟ات اگه بری من چکار کنم؟ هااا؟ ات ؟ کی گریه کنه دلداریش بدم ؟ کی برام ارزش قائل باشه؟ کی هرچقدر تخسی میکنم بازم باهام محترم باشه ها؟
ات: استاد من اخراج نمیشم
کوک که تو شک بود گفت
کوک: چی؟
ات: من کاره درستو کردم فقط خود قبل از اینکه من برم تو جنگل مغزش مشکل پیدا کرده
کوک که تو شک بود سریع رفت
۳۰ مین بعد
ات ویو
درست تقصیر من نبوده اما دلم میسوزه
نشسته بود تو رهشور خونه و داشتم گریه میکردم.
که استاد اومد تو
کوک:داری گریه میکنی؟
نشسته بود کنارم و میخندید
کوک:میدونی من تو اولین شیفتم چکار کردم؟
ات: چی؟
کوک: خوابيدم 😂
ات: خوابیدین؟
کوک: آره خوابيدم چون کاری برای انجام نداشتم خوابيدم 😂
ات: وایی استاد😂😂😐😐
دو روز بعد
نشسته بودم که گوشیم زنگ خورد آره عمل داشتیم عمل یه بچه
رفتم تو اتاق عمل استاد جونگ کوک داشت وضعیت و چک میکرد
-استاد تروخدا یکاری کنین
-استاددد
×باشه آ.ت بزار تمرکز کنم لطفا
- استاد
×بسهههه
-اما
×برو بیرون
بغض کردم رفتم بیرون و تو محوطه که یادم افتاد میتونیم آره...
همرو زدم کنار دویدم تو اتاق عمل
×دکتر باید تیوپو زیر بخیه بزاریم دکتر
دیگه دیره ات
×اما استاد صبر میکنیم تا خوب بشه
دیگه دیره
دور و ورمو نگاه کرد جا خوردم
دیگه دیره چون من خیلی وقته تیوپو گذاشتم بچه حالش خوبه
داشتم میپریدم تو بغل استاد که خودمو کنترل کردم
ابروش رفت بالا و نیشخند زد چشماش میخندید
×استاد استاد یدونه اید خیلی دوستتون دارم دستتون درد نکنه استاد
هنوز کارم باهات تموم نشه ۵ دقیقه دیگه دفتر پرستاری
و رفت آخه... چرا؟
تو دفتر پرستاری بود دارم میمیرم از استرس آخه چرا.
که استاد اومد تو
اومد نزدیکم و منم عقب عقب میرفتم
×استا...
فقط..فقط یباره دیگه اینکارو بکن..
×به هیچ وجه
یکبار دیگه به من شک بکنی
×نمیکنم
یکبار دیگه فاصلتو با بیمار حفط نکنی
×قول میدم
سرشو کج گرد و گفت
قولتو تو قبول کنم؟
×آ.آره
دوباره سرشو کچ کردو با مهربونی و نیشخند آروم گفت :
پس تو ام عذرخواهی منو قبول کن
×چ.چی؟
فکر کردم میخوای تو این وعضت گریه کردی اما نکردی واین ف
عالی بود ولی بازم راه درستو پیدا کردی و برگشتی اتاق عمل این کار هر کسی نیست ات!
یه مهربونی خواصی تو نگاهش بود من به کتاب خونه چسبیده بودم
×اممم
آبروشو دادبالا
بگو بگو *مهربون
×ممنونم استاد
همینه:")
کوک عصبی بود یعنی چی ؟؟؟؟
جونگکوک: چیییی؟؟؟ات اگه بری من چکار کنم؟ هااا؟ ات ؟ کی گریه کنه دلداریش بدم ؟ کی برام ارزش قائل باشه؟ کی هرچقدر تخسی میکنم بازم باهام محترم باشه ها؟
ات: استاد من اخراج نمیشم
کوک که تو شک بود گفت
کوک: چی؟
ات: من کاره درستو کردم فقط خود قبل از اینکه من برم تو جنگل مغزش مشکل پیدا کرده
کوک که تو شک بود سریع رفت
۳۰ مین بعد
ات ویو
درست تقصیر من نبوده اما دلم میسوزه
نشسته بود تو رهشور خونه و داشتم گریه میکردم.
که استاد اومد تو
کوک:داری گریه میکنی؟
نشسته بود کنارم و میخندید
کوک:میدونی من تو اولین شیفتم چکار کردم؟
ات: چی؟
کوک: خوابيدم 😂
ات: خوابیدین؟
کوک: آره خوابيدم چون کاری برای انجام نداشتم خوابيدم 😂
ات: وایی استاد😂😂😐😐
دو روز بعد
نشسته بودم که گوشیم زنگ خورد آره عمل داشتیم عمل یه بچه
رفتم تو اتاق عمل استاد جونگ کوک داشت وضعیت و چک میکرد
-استاد تروخدا یکاری کنین
-استاددد
×باشه آ.ت بزار تمرکز کنم لطفا
- استاد
×بسهههه
-اما
×برو بیرون
بغض کردم رفتم بیرون و تو محوطه که یادم افتاد میتونیم آره...
همرو زدم کنار دویدم تو اتاق عمل
×دکتر باید تیوپو زیر بخیه بزاریم دکتر
دیگه دیره ات
×اما استاد صبر میکنیم تا خوب بشه
دیگه دیره
دور و ورمو نگاه کرد جا خوردم
دیگه دیره چون من خیلی وقته تیوپو گذاشتم بچه حالش خوبه
داشتم میپریدم تو بغل استاد که خودمو کنترل کردم
ابروش رفت بالا و نیشخند زد چشماش میخندید
×استاد استاد یدونه اید خیلی دوستتون دارم دستتون درد نکنه استاد
هنوز کارم باهات تموم نشه ۵ دقیقه دیگه دفتر پرستاری
و رفت آخه... چرا؟
تو دفتر پرستاری بود دارم میمیرم از استرس آخه چرا.
که استاد اومد تو
اومد نزدیکم و منم عقب عقب میرفتم
×استا...
فقط..فقط یباره دیگه اینکارو بکن..
×به هیچ وجه
یکبار دیگه به من شک بکنی
×نمیکنم
یکبار دیگه فاصلتو با بیمار حفط نکنی
×قول میدم
سرشو کج گرد و گفت
قولتو تو قبول کنم؟
×آ.آره
دوباره سرشو کچ کردو با مهربونی و نیشخند آروم گفت :
پس تو ام عذرخواهی منو قبول کن
×چ.چی؟
فکر کردم میخوای تو این وعضت گریه کردی اما نکردی واین ف
عالی بود ولی بازم راه درستو پیدا کردی و برگشتی اتاق عمل این کار هر کسی نیست ات!
یه مهربونی خواصی تو نگاهش بود من به کتاب خونه چسبیده بودم
×اممم
آبروشو دادبالا
بگو بگو *مهربون
×ممنونم استاد
همینه:")
۸۲۱
۲۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.