پارت ۵
پارت ۵
او شتت اون که مامان مین یونگییه
*او ات تو دختر میا هستی
!شما همدیگرو میشناسین
* اهوم میا دخترت تو شرکت پسرم کار میکنه امروز گه دیدمش خیلی باهام مهربون بود دختره خیلی خوشگلی داری کاشکی منم دختر داشتم هعی
+نظر لطفه تونه خاله
+مامان من میرم لباسمو عوض کنم
!باشه دخترم برو
رفتم طبقه بالا تو اتاقم در اتاقمو بستم نفش عمیقی کشیدم یاد مدرسه افتادم کاشکی که میتونستم به قبلن برگردم اوفف رفتم در کمد مو باز کردمو حوله مو برداشتم رفتم تو حموم شیر اب گرمو باز کردم گذاشتم که بدنم گرمی ابو حس کنه بعد حموم کردن اومدم بیرون چون خسته بودم خودم رو تخت ولو کردم و خوابم برد
چند ساعت بعد
یک نفر داشت صدام میکرد که باچیزی که خورد به صورتم سرم درد گرفت درسته اون خواهر بزرگم بود
( خواهر اتو با این نشون میدم ♤)
♤ پاشو دیگه چقدر میخوابی
+به تو چه
♤تربچه مامان گفت پاشو مهمون داریم الان میرسن
+ ( پالشتو سمتش پرت کردم ) خا بگو میام
اوفف مردم خانواده دارن ماهم داریم خانواده که نیستن حیوونن پاشدمو در کمدو باز کردم یه لباس برداشتم پوشیدم (عکسشو میزارم ) چون حال رفتن پایین نداشتم حوصله مهمون نداشتم رو تختم لم دادم رفتم تو گوشی بعد از چند دقیقه مامانم صدام کرد
! اتت برو در باز کن
+خاا رفتم
ویو یونگی
تو شرکت بودم که مامانم زنگ زدو گفت خونه یکی از دوستاشه منم وقتی کارام تموم شد برم کلی نمیخواستم برم اسرار مامانم گفتم باشه الان ساعت ۳ ساعت ۶ کارام تموم میشه به مامانم گفتم گفت باشه پس بدو دنبال بابات هم گفتم اوکی
ساعت ۶
پاشدم رفتم دنبال بابام به آدرسی که مامانم کفته بود حرکت کردم وقتی رسیدم ماشینمو پارک کردم در زدم با چیزی که دیدم شوکه شدم
ویو ات
رفتم در باز کردم که بله میدونستم اینه
_ت.. تو اینجا چکار میکنی
+اگه ببینی خونمه
_پس آدرسو اشتباه اومدم
+نه درست اومدی مامان دوست مامانمه بیا تو
_آهان
بعد از اینکه درو باز کردم رفتم تو اتاقم ولی اون خواهر بزرگم چه خودشیرینی میکرد نشستم رو تختم تو گوشی رفتم که صدای زنگ دز آومد دوباره معلومه مامانم درو باز کرده بود چون صدای بابام بود واستا ببینم چرا انقدر صمیمین مگه دوست مامانم نبود مامانش اوا شتت که با باز شدن در از جا پریدم
! ات پاشو بیا
+ مامان کل کن حوصله ندارم
! بیا شاید پسره ازت خوشش اومد
+مامان جان رئیسمه ها هروز داره میبینم
!حالا تو بیا از خواهرت یاد بگیر
+صد بار گفتم منو با کسی مقایسه نکن برو میام
!آفرین لباسی که برات خریدمو به پوش ارایش هم کن
+خا برو مامان
پاشدم و..
او شتت اون که مامان مین یونگییه
*او ات تو دختر میا هستی
!شما همدیگرو میشناسین
* اهوم میا دخترت تو شرکت پسرم کار میکنه امروز گه دیدمش خیلی باهام مهربون بود دختره خیلی خوشگلی داری کاشکی منم دختر داشتم هعی
+نظر لطفه تونه خاله
+مامان من میرم لباسمو عوض کنم
!باشه دخترم برو
رفتم طبقه بالا تو اتاقم در اتاقمو بستم نفش عمیقی کشیدم یاد مدرسه افتادم کاشکی که میتونستم به قبلن برگردم اوفف رفتم در کمد مو باز کردمو حوله مو برداشتم رفتم تو حموم شیر اب گرمو باز کردم گذاشتم که بدنم گرمی ابو حس کنه بعد حموم کردن اومدم بیرون چون خسته بودم خودم رو تخت ولو کردم و خوابم برد
چند ساعت بعد
یک نفر داشت صدام میکرد که باچیزی که خورد به صورتم سرم درد گرفت درسته اون خواهر بزرگم بود
( خواهر اتو با این نشون میدم ♤)
♤ پاشو دیگه چقدر میخوابی
+به تو چه
♤تربچه مامان گفت پاشو مهمون داریم الان میرسن
+ ( پالشتو سمتش پرت کردم ) خا بگو میام
اوفف مردم خانواده دارن ماهم داریم خانواده که نیستن حیوونن پاشدمو در کمدو باز کردم یه لباس برداشتم پوشیدم (عکسشو میزارم ) چون حال رفتن پایین نداشتم حوصله مهمون نداشتم رو تختم لم دادم رفتم تو گوشی بعد از چند دقیقه مامانم صدام کرد
! اتت برو در باز کن
+خاا رفتم
ویو یونگی
تو شرکت بودم که مامانم زنگ زدو گفت خونه یکی از دوستاشه منم وقتی کارام تموم شد برم کلی نمیخواستم برم اسرار مامانم گفتم باشه الان ساعت ۳ ساعت ۶ کارام تموم میشه به مامانم گفتم گفت باشه پس بدو دنبال بابات هم گفتم اوکی
ساعت ۶
پاشدم رفتم دنبال بابام به آدرسی که مامانم کفته بود حرکت کردم وقتی رسیدم ماشینمو پارک کردم در زدم با چیزی که دیدم شوکه شدم
ویو ات
رفتم در باز کردم که بله میدونستم اینه
_ت.. تو اینجا چکار میکنی
+اگه ببینی خونمه
_پس آدرسو اشتباه اومدم
+نه درست اومدی مامان دوست مامانمه بیا تو
_آهان
بعد از اینکه درو باز کردم رفتم تو اتاقم ولی اون خواهر بزرگم چه خودشیرینی میکرد نشستم رو تختم تو گوشی رفتم که صدای زنگ دز آومد دوباره معلومه مامانم درو باز کرده بود چون صدای بابام بود واستا ببینم چرا انقدر صمیمین مگه دوست مامانم نبود مامانش اوا شتت که با باز شدن در از جا پریدم
! ات پاشو بیا
+ مامان کل کن حوصله ندارم
! بیا شاید پسره ازت خوشش اومد
+مامان جان رئیسمه ها هروز داره میبینم
!حالا تو بیا از خواهرت یاد بگیر
+صد بار گفتم منو با کسی مقایسه نکن برو میام
!آفرین لباسی که برات خریدمو به پوش ارایش هم کن
+خا برو مامان
پاشدم و..
۱۰.۱k
۰۸ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.