عشق یا قتل پارت ۱۴
پارت ۱۴ ق ۱ : میلدا و پدرش با ترس نگاهم کردن و بدونی حرفی ازم دور شدن......مگه چی بود؟.....چه اتفاقی برای مادر میلدا افتاده؟ ..... چرا از گفتنش میترسن؟.....معنی علامت رو لباس اونا چی بود؟ کلی سوال گیج کننده ذهنمو مشغول کرد به طرف همون اتاقی ک بودم برگشتم و رو تخت قدیمی نشستم....... چه اتفاقی برام افتاده بود؟.....من چرا تو این خونه ام؟...... جونگ کوک.....تهیونگ.....جینهو....بابابزرگ.....کجان؟ اون صحنه ک از دره افتادم پایین یادم اومد.......من مین ا/ت ام!.....با جونگ کوک ازدواج کردم......ولی تهیونگ کی بود؟.....جینهو؟.....بابابزرگم چه شکلی بود؟........جونگ کوک؟....... من کی ازدواج کردم؟ ( این به خاطر ضربه ای ک به سرش خورده یکم فراموشی گرفته ...... بعضی از خاطراتش یادش رفته ) میلدا اومد تو اتاق و با نرمی کنارم نشست
میلدا....تو حالا ک خوب شدی میخوای بر گردی؟
+ نمیدونم.....من چیزی یادم نمیاد فقط...... فقط....من یادمه ک ازدواج کردم....اسم چند نفر رو یادم میاد ولی قیافشون رو نه فقط.... تهیونگ رو یادمه......چشمای تهیونگ رو.....لبای تهیونگ ( منحرف 😐💔 بسی ک بوس کاشته رو لبای ته فقط یادشه 😐) .....دندون های سفید .....دوندون های خرگوشی نمیدونم مال کی بودن......صدای درد ..... خشم و غرور ......جینهو...بابابزرگ.....هانا ...ولی چیز دیگه ای یادم نمیاد
میلدا...چه بد...خوب چطوری خانوادت رو پیدا کنیم؟ ..... فقط یه چیزی اسم رئیس اینجا می وونگ هست میشناسی؟
+ نمیدونم اگه میشناختمش هم یادم نیست
میلدا...میگم چطوره بریم پیشش ممکنه ک اون بشناستت
+ آره فکر خوبیه
میلدا...بلند شو بریم
بلند شدیم و رفتیم به طرف خونه ی رئیس اونا
میلدا....تو حالا ک خوب شدی میخوای بر گردی؟
+ نمیدونم.....من چیزی یادم نمیاد فقط...... فقط....من یادمه ک ازدواج کردم....اسم چند نفر رو یادم میاد ولی قیافشون رو نه فقط.... تهیونگ رو یادمه......چشمای تهیونگ رو.....لبای تهیونگ ( منحرف 😐💔 بسی ک بوس کاشته رو لبای ته فقط یادشه 😐) .....دندون های سفید .....دوندون های خرگوشی نمیدونم مال کی بودن......صدای درد ..... خشم و غرور ......جینهو...بابابزرگ.....هانا ...ولی چیز دیگه ای یادم نمیاد
میلدا...چه بد...خوب چطوری خانوادت رو پیدا کنیم؟ ..... فقط یه چیزی اسم رئیس اینجا می وونگ هست میشناسی؟
+ نمیدونم اگه میشناختمش هم یادم نیست
میلدا...میگم چطوره بریم پیشش ممکنه ک اون بشناستت
+ آره فکر خوبیه
میلدا...بلند شو بریم
بلند شدیم و رفتیم به طرف خونه ی رئیس اونا
۵۲.۰k
۲۳ تیر ۱۴۰۰