سناریو
وقتیناخواستهمیزنیتویگوششون
متیو:اولش شوکه میشه،یکم بعدش میاد سمتت و میگه:چیزی شده بیب؟چرا حالت بده؟
>>>>>>>
تئودور:میاد سمتت و میگه:کی حالت و بد کرده؟چیشده ا.ت؟د حرف بزن لعنتی انقدر نریز تو خودت ....و بغلت میکنه🥺
>>>>>>>
لورنزو:چیزی شده؟من کاری کردم؟(اخی....)
>>>>>>>
دراکو:اولش عصبی میشه،یکم بعدش خنثی نگاهت میکنه،وقتی چشمای قرمزت و میبینه نگاهش رنگ نگرانی میگیره ،میاد سمتت و میگه:چیشده بیب؟اتفاقی افتاده؟خب حرف بزن ...
>>>>>>>
ریگولوس:مای گرل میدونم حالت چندان خوب نیست پس بهتر نیست درموردش حرف بزنی؟به جای کتک کاری؟
>>>>>>>
تام:چند لحظه واقعا بهش شوک وارد شد،اومد سمتت .ترسیده بودی،دستش رو اورد بالا که چشماتو محکم بستی. گونه تو نوازش کرد و گفت:واقعا فکر کردی من همچین کاری میکنم؟
بغلت میکنه و کنار گوشت میگه:میدونم حالت بده،هروقت که خواستی درموردش باهم صحبت میکنیم،نزار حال بدت اذیتت کنه چون اصلا دلم نمیخواد خانومم ناراحت باشه
و گردنت و می.بو.سه
متیو:اولش شوکه میشه،یکم بعدش میاد سمتت و میگه:چیزی شده بیب؟چرا حالت بده؟
>>>>>>>
تئودور:میاد سمتت و میگه:کی حالت و بد کرده؟چیشده ا.ت؟د حرف بزن لعنتی انقدر نریز تو خودت ....و بغلت میکنه🥺
>>>>>>>
لورنزو:چیزی شده؟من کاری کردم؟(اخی....)
>>>>>>>
دراکو:اولش عصبی میشه،یکم بعدش خنثی نگاهت میکنه،وقتی چشمای قرمزت و میبینه نگاهش رنگ نگرانی میگیره ،میاد سمتت و میگه:چیشده بیب؟اتفاقی افتاده؟خب حرف بزن ...
>>>>>>>
ریگولوس:مای گرل میدونم حالت چندان خوب نیست پس بهتر نیست درموردش حرف بزنی؟به جای کتک کاری؟
>>>>>>>
تام:چند لحظه واقعا بهش شوک وارد شد،اومد سمتت .ترسیده بودی،دستش رو اورد بالا که چشماتو محکم بستی. گونه تو نوازش کرد و گفت:واقعا فکر کردی من همچین کاری میکنم؟
بغلت میکنه و کنار گوشت میگه:میدونم حالت بده،هروقت که خواستی درموردش باهم صحبت میکنیم،نزار حال بدت اذیتت کنه چون اصلا دلم نمیخواد خانومم ناراحت باشه
و گردنت و می.بو.سه
۲.۴k
۰۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.