ادامه پارت سه
"برای یه مهمونی عالی دعوتشون میکنیم "
هان هم با این حرف تهیونگ لبخندی زد فهمید که تهیونگ چه نقشه های شومی تو ذهنش داره و چه بهتر از این که توی مهمونی براشون یه هدیه عالی بدن
"چشم پس هر چه زود تر نامه رو آماده کرد و میفرستیم براشون "
تهیونگ از اتاق رفت بیرون و پشت سرش هان هم رفت بیرون ...
ادامه دارد
هان هم با این حرف تهیونگ لبخندی زد فهمید که تهیونگ چه نقشه های شومی تو ذهنش داره و چه بهتر از این که توی مهمونی براشون یه هدیه عالی بدن
"چشم پس هر چه زود تر نامه رو آماده کرد و میفرستیم براشون "
تهیونگ از اتاق رفت بیرون و پشت سرش هان هم رفت بیرون ...
ادامه دارد
۲.۴k
۲۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.