PART4
(ویو بورام)
با بدن درد شدید چشام و باز کردم توی سلولم بودم به زور از جام بلند شدم جیمین زل زده بود بهم و گفت
+خوبی؟
سری تکون دادم و با دستم کمی بدنم و ماساژ دادم
+رفتی بیرون چی کارت کردن ؟ وقتی آوردنت به نظر حالت اصلا خوب نبود
_خب اکثر اوقات همین جوریه میبرنم آزمایشگاه بهم انواع محلول ها رو تزریق میکنن و کلی نمونه میگیرن واقعا این کارشون طاقت فرساست
+برای چی این کارا رو میکنن؟
_به قول خودشون میخوان بفهمن چرا حیوون نما شدیم و اینکه میتونن کاریکنن تا ما فقط بتونیم حیوون باشیم یا فقط انسان
+او که اینطور.......خب....فکر کنم این کاراشون....همراه با درده آره؟
_(تک خنده)معلومه
∆خوبه خوبه میبینم باهم خیلی صمیمی شدین
_+..............
∆(صاف کردن گلو)میخواستم بگم خودتون رو برای تشکیل خانواده آمده کنید
(ویو جیمین)
بورام از جاش بلند شد و حمله ور شد سمته دیواره سلول که روبه روش سوجین بود
_اصلا میفهمی چی میگی مگه میشه دو تا گونه مختلف باهم جفت شن؟(با صدای نسبتا بلند)
تعجب کرده بودم اصلا نمیفهمیدم چی میگن جفت شدن؟ تشکیل خانواده؟
_عوضی تو و پدرت ده سال از زندگیم رو نابود کردین حالا میخوای برای زندگی شخصیم هم تصمیم گیری کنی خیلی پست فطرتی (داد)
یه حدس هایی زدم اما.......نه امکان نداره
سو جین بدون هیچ حرفی رفت بیرون و بورام هم نشست روی تختش و سرش و بین دوتا دستاش قفل کرده بود
+هی بورام.....سو جین.....چی میگفت؟منضورش چی بود؟
_منم مطمئن نیستم ولی فکر کنم میخوان من و .....تو....باهم....ازدواج کنیم
+چیییییییی......چ...چرا؟
_نمیدونم فکر کنم میخوان بدونن بچه دوتا گونه مختلف چی میشه اما اما این امکان نداره هیچ وقت یه همچین اتفاقی نیافتاده اگرم بوده یا مادر مرده یا بچه
یعنی چی باید همین امشب از اینجا برم نباید یه همچین اتفاقی بیافته
(کلی استرس)
달의 늑대인간🌑
با بدن درد شدید چشام و باز کردم توی سلولم بودم به زور از جام بلند شدم جیمین زل زده بود بهم و گفت
+خوبی؟
سری تکون دادم و با دستم کمی بدنم و ماساژ دادم
+رفتی بیرون چی کارت کردن ؟ وقتی آوردنت به نظر حالت اصلا خوب نبود
_خب اکثر اوقات همین جوریه میبرنم آزمایشگاه بهم انواع محلول ها رو تزریق میکنن و کلی نمونه میگیرن واقعا این کارشون طاقت فرساست
+برای چی این کارا رو میکنن؟
_به قول خودشون میخوان بفهمن چرا حیوون نما شدیم و اینکه میتونن کاریکنن تا ما فقط بتونیم حیوون باشیم یا فقط انسان
+او که اینطور.......خب....فکر کنم این کاراشون....همراه با درده آره؟
_(تک خنده)معلومه
∆خوبه خوبه میبینم باهم خیلی صمیمی شدین
_+..............
∆(صاف کردن گلو)میخواستم بگم خودتون رو برای تشکیل خانواده آمده کنید
(ویو جیمین)
بورام از جاش بلند شد و حمله ور شد سمته دیواره سلول که روبه روش سوجین بود
_اصلا میفهمی چی میگی مگه میشه دو تا گونه مختلف باهم جفت شن؟(با صدای نسبتا بلند)
تعجب کرده بودم اصلا نمیفهمیدم چی میگن جفت شدن؟ تشکیل خانواده؟
_عوضی تو و پدرت ده سال از زندگیم رو نابود کردین حالا میخوای برای زندگی شخصیم هم تصمیم گیری کنی خیلی پست فطرتی (داد)
یه حدس هایی زدم اما.......نه امکان نداره
سو جین بدون هیچ حرفی رفت بیرون و بورام هم نشست روی تختش و سرش و بین دوتا دستاش قفل کرده بود
+هی بورام.....سو جین.....چی میگفت؟منضورش چی بود؟
_منم مطمئن نیستم ولی فکر کنم میخوان من و .....تو....باهم....ازدواج کنیم
+چیییییییی......چ...چرا؟
_نمیدونم فکر کنم میخوان بدونن بچه دوتا گونه مختلف چی میشه اما اما این امکان نداره هیچ وقت یه همچین اتفاقی نیافتاده اگرم بوده یا مادر مرده یا بچه
یعنی چی باید همین امشب از اینجا برم نباید یه همچین اتفاقی بیافته
(کلی استرس)
달의 늑대인간🌑
۸.۲k
۲۵ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.