پارت ۷
رفت
فرار کرد
اشک توی چشم هام جمع شد زانو زدم
از دور دیدم که اون جمله رو گفت
خودش هم چشم هاش خیس شده بود
داشت گریه میکرد
دیگه تموم شد
عشق میونمون تموم شد
از توی جعبه معجزه گر کفشدوزک رو برداشتم
یاد خاطراتمون افتادم روزی که عاشقش شدم روز نایی که باهم بودیم اما نمیدونستیم
نامه رو که دیدم اشکم روی اون ریخت
با ید هاک ماث رو شکست میدادم تا بتونم دوباره عاشقش بشم اما بدون لیدی باگ کار غیر ممکن بود
فرار کرد
اشک توی چشم هام جمع شد زانو زدم
از دور دیدم که اون جمله رو گفت
خودش هم چشم هاش خیس شده بود
داشت گریه میکرد
دیگه تموم شد
عشق میونمون تموم شد
از توی جعبه معجزه گر کفشدوزک رو برداشتم
یاد خاطراتمون افتادم روزی که عاشقش شدم روز نایی که باهم بودیم اما نمیدونستیم
نامه رو که دیدم اشکم روی اون ریخت
با ید هاک ماث رو شکست میدادم تا بتونم دوباره عاشقش بشم اما بدون لیدی باگ کار غیر ممکن بود
۵.۸k
۲۳ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.