خانواده ی کیم
پارت۳
«ا/ت ویو»
داشتم با کوک دعوا میکردم که یهو چشمام سیاهی رفت بیدار که شدم روی تخت بیمارستان بودم تهیونگ هم اونجا بود
+چی شد ؟
تهیونگ:هیچی حالت خوبه ؟
+اره ولی ….پام درد میکنه
تهیونگ:اشکال نداره خوب میشه ،من برم با دکتر حرف بزنم بیام اوکی ؟
+باشه
«تهیونگ ویو»
نتونستم بهش بگم پس تصمیم گرفتم بهش نگم رفتم تا با دکتر هم هماهنگ کنم تا چیزی به ا/ت نگه چون میدونم که خیلی ناراحت میشه
تهیونگ:آقای دکتر اینجان؟
پرستار:الان صداشون میکنم،دکتر لی ،دکتر لی یه آقایی کارتون داره
دکتر :اومدم ،چیزی شده آقای کیم ؟
تهیونگ:نه ولی یه درخواستی ازتون دارم
دکتر:بفرمایید
تهیونگ:میشه به ا/ت نگید که نمیتونه برقصه ؟چون خیلی ناراحت میشه
دکتر :باشه ولی باید یه روزی بفهمه
تهیونگ:حالا تا اون روز
دکتر : باشه
با دکتر رفتیم پیشه ا/ت
دکتر:میبینم که حالتون خوبه
+بله بهترم
دکتر :خوبه ،بهتر هم میشید
+ ولی پام خیلی درد میکنه
دکتر:خوب میشه باید استراحت کنید و از استرس دور بمونید
+اگر کوک بزاره(زیر لب)
دکتر :چیزی گفتید ؟
+نه
دکتر: من دیگه میرم
+اها ،باشه
تهیونگ :من برم کار های ترخیصت رو انجام بدم بریم
+باشه
«ا/ت ویو»
دروغ گفت ،میدونستم که نمیگه بهم ولی من شنیدم همه چیو که دیگه نمیتونم برقصه ولی سعی کردم چیزی نگم و انگار چیزی نمیدونم و یادم نمیاد
تهیونگ اومد و رفتیم خونه
م.ت(مادرشون)اومدی کجا بود هاا(اعصبانی )
تهیونگ: …….
+……..
م.ت:چی ؟…….
شرایط:
۵ لایک💗
۵کامنت💝
«ا/ت ویو»
داشتم با کوک دعوا میکردم که یهو چشمام سیاهی رفت بیدار که شدم روی تخت بیمارستان بودم تهیونگ هم اونجا بود
+چی شد ؟
تهیونگ:هیچی حالت خوبه ؟
+اره ولی ….پام درد میکنه
تهیونگ:اشکال نداره خوب میشه ،من برم با دکتر حرف بزنم بیام اوکی ؟
+باشه
«تهیونگ ویو»
نتونستم بهش بگم پس تصمیم گرفتم بهش نگم رفتم تا با دکتر هم هماهنگ کنم تا چیزی به ا/ت نگه چون میدونم که خیلی ناراحت میشه
تهیونگ:آقای دکتر اینجان؟
پرستار:الان صداشون میکنم،دکتر لی ،دکتر لی یه آقایی کارتون داره
دکتر :اومدم ،چیزی شده آقای کیم ؟
تهیونگ:نه ولی یه درخواستی ازتون دارم
دکتر:بفرمایید
تهیونگ:میشه به ا/ت نگید که نمیتونه برقصه ؟چون خیلی ناراحت میشه
دکتر :باشه ولی باید یه روزی بفهمه
تهیونگ:حالا تا اون روز
دکتر : باشه
با دکتر رفتیم پیشه ا/ت
دکتر:میبینم که حالتون خوبه
+بله بهترم
دکتر :خوبه ،بهتر هم میشید
+ ولی پام خیلی درد میکنه
دکتر:خوب میشه باید استراحت کنید و از استرس دور بمونید
+اگر کوک بزاره(زیر لب)
دکتر :چیزی گفتید ؟
+نه
دکتر: من دیگه میرم
+اها ،باشه
تهیونگ :من برم کار های ترخیصت رو انجام بدم بریم
+باشه
«ا/ت ویو»
دروغ گفت ،میدونستم که نمیگه بهم ولی من شنیدم همه چیو که دیگه نمیتونم برقصه ولی سعی کردم چیزی نگم و انگار چیزی نمیدونم و یادم نمیاد
تهیونگ اومد و رفتیم خونه
م.ت(مادرشون)اومدی کجا بود هاا(اعصبانی )
تهیونگ: …….
+……..
م.ت:چی ؟…….
شرایط:
۵ لایک💗
۵کامنت💝
۹.۱k
۰۹ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.