مافیا ها
مافیا ها
پارت ۱۱
ا/ت:سلام
رونا:سلام
ا/ت:چرا بقیه نیستن؟
رونا:بجای کافه میریم به خونه ته جون اونجا میخونیم
ا/ت:باشه
یکم شک کردم ولی رفتیم
دینگ دینگ دینگ
ته جون:سلام دخترا
ا/ت:سلام
رفتم تو دیدم یه پارتی دارن خیلی شلوغ بود
ا/ت:مگه نگفتی درس بخونیم؟
رونا:چی من کی گفتم؟گوشات اشتباه شنیده(هی همه ما میدونیم دروغ میگی😂😐)
رونا:بیا این لباس رو بپوش
ا/ت:چی؟نمی پوشم
رونا:یاااا یا می پوشی یا کتکت بزنم؟
وقتی این حرفو گفت ترسیدم برای همین پوشیدم خیلی باز بود(اسلاید دومی)
رونا:بیا بریم
خیلی شلوغ بود بیشترشون پسر بود
ویو هیونجین:
میخواستم برم خونه باز بنگ چان امد
بنگ چان:یه پارتی هست بیا بریم
هیونجین:نمیام
بنگ چان:هی بیا دیگه همکارا حتی به خونه هم دیگه میرن
هیونجین:نمیام باید برم
بنگ چان: هی هیونجین
دیگ دیگ دیگ(زنگ گوشی هیون زنگ زد)
لینو:الو سلام هیونجین
هیون:سلام چیزی شده
لینو:ا/ت تو یه خونس و تو اون خونه یه پارتی هست باید بری دنبالش
هیون:چی؟؟؟تو پارتی؟
لینو:اره ادرسش رو میفرستم
هیون:اره زود باش
بنگ چان:میری پارتی؟
هیون:به تو چه اخهههه
بنگ چان پس منم میام
هیونجین:ای بابا تورو میخوام چیکار
بنگ چان:منم میاممممممم
هیون:باشه بیا ولی اگه من تو چالشه برنده شدم اون ۲۰ درصدت رو هم بهم میدی
بنگ چان:اوکی
رفتم به ته هم گفتم اونم امد رفتیم پارتی خیلی شلوغ بود داشتم دنبال ا/ت میگشتم
ته:هی اون ا/ت نیست؟
هیونجین:اره بیا بریم
کع دیدم یه پسر رف پیش ا/ت
(پسره رو با 👻 نشون میدم)
👻سلام خانوم
ا/ت:سلام
👻میتونم شمارتون رو داشته باشم؟
ا/ت:برای چی؟
👻خب من از شما خوشم امده برای همین
ا/ت:نه نمیدم
ته جون:این خودش دوس پسر داره برو به کارت برس
👻او پس ببخشید
ا/ت:من دوست پسر ندارم
ته جون:اها فک میکردم داری بیا بریم
ا/ت:باشه
ویو هیونجین:
دیدم یه پسر امد با ا/ت حرف شد بعدش یه پسر دیگه هم امد و با اون یکی پسر حرف زد پسره رفت اون یکی پسر هم به ا/ت یچیزی گفت و دست ا/ت رو گرف و رفت داشتم دنبالشون میگشتم
🔸خب بیاید بازی جرعت حقیقت رو بکنیم
همه :باشع
دیدم رفتن بازی گفتم شاید ا/ت هم باشه که بود
رفتم نشستم روبروش که منو دید بغض گرف و هیچی نگف دیدم دوستش تو گوشش یه چیزی گف و ا/ت ترسید معلوم بود
رونا:هی اگه گریه کنی میدونی که چی میشه
شیشه رو انداختن افتاد به ا/ت و بنگ چان یعنی باید با بنگ چان؟؟؟اگه ته بود حالا مشکلی به پیش نمیومد
🔸جرعت یا حقیقت
بنگ چان:جرعت
🔸 باهاش برو به یکی از اوتاقا و ۱ ساعت اونجا بمونید
وقتی این حرفو زد پا شدم و گفتم
هیون:نمیشه این کارا برا یه بچه خوب نیست
رونا:این بچه نیست ۲۳ سالشه و به تو ربطی نداره
پاشو برو ا/ت
بنگ چان:دیدم همون دختره هست که به گوشی هیونجین زنگ زد خوشحال شدم
رفتیم تو اتاق و.....
تا فردا خماری بکشید😂😂
چطور بود؟
پارت ۱۱
ا/ت:سلام
رونا:سلام
ا/ت:چرا بقیه نیستن؟
رونا:بجای کافه میریم به خونه ته جون اونجا میخونیم
ا/ت:باشه
یکم شک کردم ولی رفتیم
دینگ دینگ دینگ
ته جون:سلام دخترا
ا/ت:سلام
رفتم تو دیدم یه پارتی دارن خیلی شلوغ بود
ا/ت:مگه نگفتی درس بخونیم؟
رونا:چی من کی گفتم؟گوشات اشتباه شنیده(هی همه ما میدونیم دروغ میگی😂😐)
رونا:بیا این لباس رو بپوش
ا/ت:چی؟نمی پوشم
رونا:یاااا یا می پوشی یا کتکت بزنم؟
وقتی این حرفو گفت ترسیدم برای همین پوشیدم خیلی باز بود(اسلاید دومی)
رونا:بیا بریم
خیلی شلوغ بود بیشترشون پسر بود
ویو هیونجین:
میخواستم برم خونه باز بنگ چان امد
بنگ چان:یه پارتی هست بیا بریم
هیونجین:نمیام
بنگ چان:هی بیا دیگه همکارا حتی به خونه هم دیگه میرن
هیونجین:نمیام باید برم
بنگ چان: هی هیونجین
دیگ دیگ دیگ(زنگ گوشی هیون زنگ زد)
لینو:الو سلام هیونجین
هیون:سلام چیزی شده
لینو:ا/ت تو یه خونس و تو اون خونه یه پارتی هست باید بری دنبالش
هیون:چی؟؟؟تو پارتی؟
لینو:اره ادرسش رو میفرستم
هیون:اره زود باش
بنگ چان:میری پارتی؟
هیون:به تو چه اخهههه
بنگ چان پس منم میام
هیونجین:ای بابا تورو میخوام چیکار
بنگ چان:منم میاممممممم
هیون:باشه بیا ولی اگه من تو چالشه برنده شدم اون ۲۰ درصدت رو هم بهم میدی
بنگ چان:اوکی
رفتم به ته هم گفتم اونم امد رفتیم پارتی خیلی شلوغ بود داشتم دنبال ا/ت میگشتم
ته:هی اون ا/ت نیست؟
هیونجین:اره بیا بریم
کع دیدم یه پسر رف پیش ا/ت
(پسره رو با 👻 نشون میدم)
👻سلام خانوم
ا/ت:سلام
👻میتونم شمارتون رو داشته باشم؟
ا/ت:برای چی؟
👻خب من از شما خوشم امده برای همین
ا/ت:نه نمیدم
ته جون:این خودش دوس پسر داره برو به کارت برس
👻او پس ببخشید
ا/ت:من دوست پسر ندارم
ته جون:اها فک میکردم داری بیا بریم
ا/ت:باشه
ویو هیونجین:
دیدم یه پسر امد با ا/ت حرف شد بعدش یه پسر دیگه هم امد و با اون یکی پسر حرف زد پسره رفت اون یکی پسر هم به ا/ت یچیزی گفت و دست ا/ت رو گرف و رفت داشتم دنبالشون میگشتم
🔸خب بیاید بازی جرعت حقیقت رو بکنیم
همه :باشع
دیدم رفتن بازی گفتم شاید ا/ت هم باشه که بود
رفتم نشستم روبروش که منو دید بغض گرف و هیچی نگف دیدم دوستش تو گوشش یه چیزی گف و ا/ت ترسید معلوم بود
رونا:هی اگه گریه کنی میدونی که چی میشه
شیشه رو انداختن افتاد به ا/ت و بنگ چان یعنی باید با بنگ چان؟؟؟اگه ته بود حالا مشکلی به پیش نمیومد
🔸جرعت یا حقیقت
بنگ چان:جرعت
🔸 باهاش برو به یکی از اوتاقا و ۱ ساعت اونجا بمونید
وقتی این حرفو زد پا شدم و گفتم
هیون:نمیشه این کارا برا یه بچه خوب نیست
رونا:این بچه نیست ۲۳ سالشه و به تو ربطی نداره
پاشو برو ا/ت
بنگ چان:دیدم همون دختره هست که به گوشی هیونجین زنگ زد خوشحال شدم
رفتیم تو اتاق و.....
تا فردا خماری بکشید😂😂
چطور بود؟
۱۱.۶k
۱۶ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.